فهرست مطالب:

گل در باغ من
گل در باغ من

تصویری: گل در باغ من

تصویری: گل در باغ من
تصویری: Siavash Ghomeyshi - baghe baroon zade 2024, آوریل
Anonim

لوئیزا کلیمتسوا: چگونه در مورد دنیای غنی گل ها یاد گرفتم

گلهای دوران کودکی من

گل در باغ
گل در باغ

اگر گل مورد علاقه من چای ایوان باشد ، می توانم چه چیزهای خاصی درباره گل بنویسم؟ من 75 ساله هستم و در طول زندگی خود چنان تنوع گل را در بسیاری از مناطق اتحاد جماهیر شوروی دیده ام که می توانید کتابی بنویسید تا تحسین خود را از آنچه طبیعت به ما می دهد ابراز کنید.

جایی که من متولد شدم و کودکی خود را در آنجا گذراندم - در Arkhangelsk Pomorie - در شرایط طبیعی گل بسیار کمی وجود دارد.

من آنها را فقط در خانه ها ، روی طاقچه های پنجره می دیدم. در هر کلبه در هر روستایی ، همیشه یک درخت انجیر بزرگ زیر نماد وجود داشت ، در گوشه قرمز همچنین یک "توس" بزرگ - گل رز چینی و همچنین "درخت کریسمس" اجباری بود ، پس از آن فهمیدم که مارچوبه است. بدون شمعدانی ، پنجره پنجره نیست. زنان گلهای زرد را از یک ساله در قوطی های آهنی از زیر غذای کنسرو می کارند - این گل همیشه بهار بود. اما تحت چنین شرایطی آنها در یک شاخه رشد کردند و فقط در قسمت بالایی 2-3 گل شکوفا شدند و سپس دانه ها رسیدند. من و مادرم به آنها بسیار افتخار می کردیم.

راهنمای باغبان

نهالستان های گیاهان فروشگاه کالاهای کلبه تابستانی استودیوهای طراحی منظر

گل در باغ
گل در باغ

و همچنین هر بهار ما "dushmyanka" را در قوطی های آهنی می کاریم. هیچ کس نمی دانست که چگونه این گیاهان به درستی نامیده می شوند. هر از چند گاهی مادرم از این "dushmyanki" می خواست که بلرزد ، و سپس بوی معجزه آسایی سراسر خانه را گرفت. مامان احتمالاً فهمیده است که این رایحه به نوعی مفید بوده است. همانطور که بعدا فهمیدم ، معلوم شد که ریحان است. اگر می دانستیم که این گیاه هنوز هم می تواند برای بدن بخورد ، ما حتی بیشتر می کاریم. وقتی ده سال پیش در مورد "dushmyanki" MM Girenko صحبت کردم ، که به ما ، باغبان ها ، سمیناری درباره فرهنگ های ادویه آموخت ، او به راحتی باور نمی کرد. دانه های ریحان در سالهای پس از جنگ در منطقه جنگل-تندرا از کجا آمده است؟

حتی در منطقه ما ، گل گیاه در نزدیکی باغ های سبزیجات و در كنار جاده ها ، گلهای مروارید و زنگوله های ضعیف دیده می شد. وقتی من و دوستانم در خیابان "خانه" بازی کردیم ، من چنین گلهایی را در دسته گل جمع کردم و آنها را درون "گلدان" گذاشتم. معمولاً این یک قوطی حلبی زیبا بود که پس از خروج آب در رودخانه در ساحل یافت می شد.

گل در باغ
گل در باغ

در کنار جاده همیشه کشتی های بخار خارجی وجود داشت که با چوب پر شده بودند. ما از کودکی فرهنگ رفتار ملوانان را از این کشتی ها می شناسیم. آنها همه چیزهایی را که دیگر نیازی به آنها نبودند ، از دریا انداختند. والدین و همه بزرگسالان ما را سرزنش کردند که چرا چیزی برداریم ، اما ما همچنان در جستجوی چیز زیبا بودیم. در آن زمان ما هنوز درک نکرده بودیم که جمع آوری زباله برای Pomors تحقیرآمیز است.

سپس من همیشه دسته گل ها را به خانه می آوردم و به گیاهان جمع شده "فرنی سفید" - شبدر سفید اضافه می کردم.

من اولین بار در دوازده سالگی به آرخانگلسک آمدم. پدر برای نشان دادن شهر رفت و از خاکریز شروع کرد. و بعد تخت گلها را دیدم! من هنوز شرایط خود را به یاد دارم. ابتدا بی حس شدم ، سپس شروع به دویدن در اطراف تخت گل کردم و از پدرم پرسیدم: چگونه است - گلها در خیابان شکوفا می شوند؟ من نمی دانستم که آنها چه نامیده می شوند. و تنها دو سال بعد ، وقتی وارد مدرسه فنی در روستوف یاروسلاوسکی شدم ، فهمیدم که این گیاهان گل همیشه بهار و گل همیشه بهار هستند. در همان شهر من اولین باغهای جلویی را در گلهای بنفش دیدم.

دانش دنیای گلها

گل در باغ
گل در باغ

بعداً ، در ویاتسکیه پولیانی ، جایی که او قبلاً کار می کرد ، باغ های جلویی با گل یاس بنفش نیز وجود داشت. و همچنین phlox زده - بلند ، با کلاه های بزرگ از گل های معطر. در آنجا من گل کوکب نیز ملاقات کردم ، اما آنها در همه جا رشد نکردند ، اما فقط در باغهای منفرد - بسیار بزرگ ، به اندازه یک بشقاب بزرگ. و این همه بعد از "فرنی" من است که من آن را وارد دسته گل کردم. تحسین من محدودیتی نداشت: چگونه طبیعت می توانست چنین چیزی را خلق کند!

در اودسا ، دسته های شکوفه اقاقیای سفید و شمع های سفید شاه بلوط چنان مرا متحیر کرد که می خواستم به همه رهگذران بگویم: "خوب ، به بالا نگاه کن!" و آنها طبق معمول راه می رفتند و چشمانشان را زیر پاهای خود پایین می انداختند. آنها در آنجا همراه با اقاقیا متولد شدند.

در اوایل دهه شصت در مسکو ، باغ های گل هنوز بسیار متوسط بودند ، اما چیزی برای دیدن در VDNKh وجود داشت! یک کوچه کامل از گلهای رز استاندارد! ساقه لخت یک متر ارتفاع دارد و در بالای سر شاخه های کمی مایل با گل های رز روشن وجود دارد. من تعجب می کردم: چگونه چنین گلهای رز زمستانی می شوند؟ یک سال بعد به VDNKh می آیم - و آنها ایستاده اند!

در کمروو هیچ چیز حیرت انگیز نبود ، فقط آلودگی گاز شهر شگفت زده شد. اما از کمروو ، یک بار با تمام خانواده ، برای تعطیلات به لنینگراد آمدیم. اینجا من به اندازه کافی دیده ام! من هم کلاسیک می دیدم و هم خیال در گل. بگوني غده زده شد. آن موقع نمی دانستم چیست. مرزهای Champ de Mars ، در پارک نزدیک کلیسای جامع کازان ، به طور انبوه با گیاه بگونیا قرمز کاشته شده بود. تابستان بارانی بود ، اما بگونیا به خوبی گلها را نگه داشت.

گلهای باغ من

پیون
پیون

در روستوف روی دون گلهای زیادی وجود داشت: گل های رز ، بسیاری از گل ها و همچنین گل صد تومانی. لاله ها دیگر در آنجا گل محسوب نمی شدند. من در داچ هر پاییز آنها را مانند علف های هرز در قوطی ها بیرون می انداختم ، آنها بسیار زیاد شدند و هیچ بیماری آنها را گرفتار نکرد. دهه هفتاد بود.

اما باز هم حرکتی صورت گرفت. وارد لنینگراد شدیم. آنها شروع به جستجوی قطعه ای برای اقامتگاه تابستانی کردند ، اما هیچ کس این قطعه را در مکان خوبی نمی فروخت. بدون برخورد با زمین ، ما در چنین دشتی از باتلاق سابق نقشه ای به دست آوردیم که اکنون حتی یک تلفن همراه در آنجا سیگنال دریافت نمی کند ، برای تماس ، باید بالاتر برویم.

مالک سابق باتلاق را با شن و سنگ پوشانده است. ما سنگ ها را جمع کردیم و در لبه قطعه قرار دادیم ، که منجر به ایجاد یک نوار سنگ به عرض یک متر شد. من می دانستم که روی چنین سنگهایی سبزیجات نمی کارم ، بنابراین یک باغ گل در کل سایت قرار دادم. و خاک باید ایجاد می شد. آنها کود خریداری کردند ، آنها از شهر خاک آوردند - گلخانه ای کوچک ، "بنفشه" ، "غول پیکر" و دیگران. بلافاصله ، یک کمپوست گذاشته شد ، که در آن علف های هرز ، چمنزارها را از خندق ها ، خاک اره ، تمام زباله های سبزیجات من فهمیدم که من نمی توانم خاک حاصلخیز را روی شن و ماسه بدون کود کمپوست از کود درست کنم. در پایان فصل ، لایه بالایی خاک از گلخانه به تخت ها ، زیر بوته ها ، زیر گل ها برده شد. بنابراین او یک لایه هوموس در سایت ایجاد کرد.

در جلوی خانه یک منطقه کوچک و برهنه وجود داشت که با یک لایه ضخیم از نمایش ها پوشانده شده بود. سپس ، بیست و پنج سال پیش ، بذر چمن برای چمن ها هنوز برای فروش در دسترس نبود. بنابراین من علف هایی را با گل بلبل در قطعات کوچک جمع کردم و آن را به معنای واقعی سانتی متر بر روی چمن های بعدی پخش کردم. اکنون این یک چمن متراکم و زیبا است. برای ربع قرن مشاهده ، من چطور دیده ام

طبیعت به طور دوره ای گیاهان را روی آن تغییر می دهد. در ابتدا یک گیاه شاه بلوط وجود داشت ، سپس یک شبدر سفید به خودی خود ظاهر شد (عطر فوق العاده است و راه رفتن آن دلپذیر است) ، کاملا جایگزین گل آبی شد. چند سال بعد ، چنار ظاهر شد - در ابتدا ، گیاهان منفرد ، و سپس کاملاً جایگزین شبدر شد. اکنون چنار تقریباً ناپدید شده است ، چمن ها ظاهر شده اند ، ما قبل از گل دادن اجازه آن را ندادیم ، بنابراین تعیین اینکه چیست دشوار است. یک گلاب به آرامی در حال صعود است ، اما من آن را بی رحمانه از بین می برم. چمن ما از هیچ چیز نمی ترسد - نه سرما و نه گرسنگی. کودکان با دوچرخه 7 تا 8 نفره روی آن اسکان داده شدند ، دوچرخه خود را برچیده و تعمیر کردند. و ماشین چندین شبانه روز روی آن می ایستد و هیچ عواقبی برای چمن ندارد.

اگر قاصدک ها روی چمن ظاهر شوند ، من آنها را حفاری نمی کنم ، بلکه گل ها را می برم. نه فقط بلافاصله ، بلکه در مرحله ای که مشخص شود کاملاً بسته شده اند. من به زنبورها می پردازم تا در آنجا کار کنند و سپس من بر گلهای قاصدک اصرار دارم تا در صورت ظاهر شدن شته ها ، باغ گل و بوته ها را با این تزریق فرآوری کنند. اگر شته ای وجود ندارد ، انفوزیون تخمیر شده را همراه با گلها درون کمپوست بریزید. گل های قاصدک دوباره ظاهر می شوند ، و من تنبل نیستم - همه چیز را تکرار می کنم.

به طور تصادفی تغییر چمن روی چمن را توصیف نکردم. من می خواهم به پرورش دهندگان گل یادآوری کنم که شما نیز باید در مدت 5 سال گیاهان چند ساله را جوان کنید ، زیرا خود طبیعت پیشنهاد می کند که خاک از یک نوع گیاه خسته شود.

من به سختی گلهای چند ساله را با کودهای معدنی تغذیه می کنم. هنگام کاشت در گودال ، من کودهای معدنی ، بعضا کودی ، کودهای معدنی را به طور کامل قرار می دهم ، مقدار زیادی کمپوست را در بالای سطح بوته آینده می ریزم. این پنج سال کافی است ، اما هر بهار یا پاییز کمپوست اضافه می کنم ، یعنی من به آنها زمین تازه می دهم. سالها او با هومات پتاسیم تغذیه می کرد. من آن را به صورت پودر خریداری کردم ، آن را در یک بشکه آب باران پرورش دادم و قبل از گلدهی از یک قوطی آبیاری آن را آب دادم. ساقه های گل البته از من بلندتر بودند و گل ها بزرگ بودند. اکنون من قدرت کافی برای این کار ندارم ، بنابراین تغذیه نمی کنم. زیر گل رز بزرگ کوهنوردی هر ساله دو سطل کمپوست روی ریشه ها می ریزم. در نتیجه ، شاخه های زیادی وجود دارد و حتی گل های بیشتری وجود دارد. من می توانم به تولیدکنندگان گل توصیه کنم که از ایده آل برای این منظور نیز استفاده کنند.

گل در باغ
گل در باغ

به مدت بیست و پنج سال ، چندین بار ترکیب بسترهای گل را در سایت تغییر دادم (مانند طبیعت). هنگامی که من تازه شروع به خواباندن تخت گل کردم ، هیچ ردودندرون ، هیدرنگی ، یاس بنفش زیبا ، نیلوفرهای ، گل مروارید وجود نداشت.

و انواع سالانه محدود بود. اما او بلافاصله چنین باغچه ای را ایجاد کرد که از باغ تا برف گل می داد. در پشت حصاری که سنگها جمع آوری شده اند ، علاوه بر ساده ترین گلهای یکروزه ، مجموعه زنبق ریش دار ، دلفینیوم رشد می کند ، سالانه گیاهان یک ساله زیادی کاشته می شوند.

در حال حاضر یک باغ گل متفاوت وجود دارد: به جای گیاهان یک ساله - بنه ، دو بوته چای کوریل (Potentilla) - یکی با گل های سفید ، دیگری با گل های زرد لیمویی. تنوع با گلهای صورتی نمی خواست رشد کند ، از بین رفت. این بوته های سپاسگزار هستند ، آنها به هیچ چیز احتیاج ندارند ، آنها خود را با گلها و برگهای خشک مالچ می کنند. و تا برف شکوفا شوید.

در این باغ گل ما ، مادربزرگ ها نسل سوم نوه ها را با اصول گیاه شناسی آشنا می کنند. آنها صبح به پیاده روی می روند و نوه ها شروع به پرسیدن می کنند: "این چیست؟" مادربزرگها جواب می دهند. از نسل اول ، بچه ها قبلاً بزرگ شده اند ، ازدواج کرده اند و در حال حاضر برای بچه ها نام این یا آن گل را توضیح می دهند. نه نوه هایم و نه همسایگانم هرگز بدون اجازه گل چیده اند و سرقت هم نکرده اند. اما وقتی یکی از آنها در تابستان تولد دارد و آنها قصد دارند آن را با یک شرکت پر سر و صدا جشن بگیرند ، من بیرون می روم و می پرسم: "چه کسی امروز تولد دارد؟" پسر تولد پاسخ می دهد. به همان اندازه که گل نشان می دهد برای او گل می برم. متشکرم ، و من خوشحالم - گل ها برای تعطیلات مفید بودند.

منظره ای برای روح

گل در باغ
گل در باغ

در این مقاله غیر استاندارد در مورد گلها ، من نمی خواستم یک گل را توصیف کنم. من به این علاقه ندارم اما من تمام نشریات مربوط به گلها را می خوانم ، آنها را مطالعه می كنم ، سخنرانی می كنم. با این حال ، پیچیده ترین ترکیبات من را خسته می کند ، من آنجا حوصله ام سر رفته است. یک بار داشتم با یک استاد محوطه سازی صحبت می کردم. او شکایت کرد که از این تجمل بسیار خسته شده است و خوشبختانه در یک مغازه قدیمی و چرکی نزدیک یک حمام قدیمی و سیاه شده استراحت می کرد.

شوخی کردم ، آنها می گویند ، من فقط چنین گوشه ای دارم. هنوز یک ردیف انگور فرنگی انگور در حال رشد است. وقتی شکوفا می شود ، صدای همهمه بی پایان زنبورهای عسل شنیده می شود. او از من دعوت کرد که بیایم آنجا بنشینم. اما او وقت ندارد ، او باید در نقشه های دیگران کار کند. و من هر بهار از این گوشه تغذیه می کنم. بله ، و در پاییز لطف وجود دارد که تمشک های remontant روی دو بوته شروع به رسیدن می کنند. من هنوز هم اجازه تخریب مغازه ضخیم ندارم.

بسیاری از باغداران مرا با مقالات به عنوان یک پرورش دهنده سبزیجات می شناسند. من تجربه خود را در زمینه پرورش خیار ، کلم ، فلفل ، گوجه فرنگی ، پیاز ، سیر به اشتراک می گذارم. من نمی توانم همه گیاهان را لیست کنم ، اما به طور حتم تربچه نیز رشد می کنم.

گل در باغ
گل در باغ

اکنون در سن 75 سالگی و همسرم در 78 سالگی چه گل هایی می توانم خریداری کنم؟ به هر حال ، برای اینکه گلها خوب به نظر برسند ، باید آنها را کنترل کرد ، مراقبت از آنها بیشتر از سبزیجات است. سایت ما به طور دوره ای با آب غرق می شود ، و در بهار یک لایه یخ به ضخامت 50-60 سانتی متر در آنجا تشکیل می شود. در این زمستان ، تمام گیاهان پیاز دار می میرند - سیر زمستانی ، لاله ها ، نیلوفرها ، کروکوس. ما باید دوباره بخریم ، اما مکان های بالاتری داریم که هیچ یخی وجود ندارد ، بنابراین لاله ها ، پیازچه ها ، سوسن ها که در پرده کاشته شده اند ، هنوز این تصور را دارند که سایت کاملاً گل است.

اولین لذت بعد از برف توسط crocuses ایجاد می شود. این فقط یک گل درخشان نیست ، بلکه یک حس شادی در زندگی می دهد. چنان موجی از انرژی را ایجاد می کند که برای کاوش همه چیز ، کاشت ، شل کردن ، جمع آوری زباله کافی است. و این احساس فقط برای من نیست. همسایگان نیز ، که از شهر به محل رسیده اند ، با دیدن اولین گل ها ، در اطراف سایت می دوند ، آنها را تحسین می کنند و فراموش می کنند که نظم دادن به زمین در پاییز سخت بود. بلافاصله آنها شروع به ساخت تعداد زیادی از نقشه ها می کنند. این همان چیزی است که گلهای کوچک و روشن قدرت دارند! حتی گاهی اوقات آنها برای روحیه بخشیدن به ما زیر گل و برف شکوفا می شوند.

سپس سیلا ها ، مشکارها در اندازه ها و رنگ های مختلف شکوفا می شوند - آبی ، آبی روشن ، سفید ، سفید. گل آذین گل پامچال افزایش می یابد ، سپس نوبت به گل لاله ، گل فندق می رسد (فقط یك گونه از این گلها در برابر آزمایش یخ مقاومت كرد). شکوفه های فراموش نشدنی ، در کنار گل همیشه بهار با زیبایی با گل های آبی و ظریف در باد تاب می خورد و عطر و بویی لطیف از خود به نمایش می گذارد. او نیازی به مراقبت ویژه از او ندارد. برای یک فرد مسن ، چنین گیاهی یک دستیار است: زمین را با یک فرش جامد می پوشاند ، نیازی به علف های هرز نیست. پیچ امین الدوله با گلهای اصلی ، انتشار عطر و بویی منحصر به فرد ، در نزدیکی دیوار خانه می پیچد.

آبزیان
آبزیان

و بنابراین یک توالی مداوم از تغییر رنگ و رایحه وجود دارد. من به ویژه از حوزه آبخیز خود - آکویلژیا قدردانی می کنم. 25 سال پیش ، من نهال این گیاه را در باغ گیاه شناسی خریداری کردم. ترکیبی بود. گل این حوضه آبریز به قدری بزرگ بود که شبیه ستاره دریایی بود. این گل چندین سال شکوفا شد و در صورت قطع نشدن به موقع گل ها ، دانه ها را در پایان فصل دوش می گیرد. مشخص شد که بذرپاشی یک فرش مداوم است ، سپس من نهال را به همه همسایگان توزیع کردم. اما خود بذر سازی باعث ایجاد انواع گل آذین های متنوعی شد که همه چیز قابل توصیف یا شمارش نیست.

اما خارهای آنها در حال حاضر کوتاه تر از هیبریدها بودند. همسایگان سپس می خواستند هیبریدهای آبگیر را روی تخت ها شروع کنند ، که من قبلا داشتم. اما به دلایلی ، چنین زیبایی کارایی نداشت: شاخ و برگ کمیاب است ، گلدان کم است ، گلها بزرگ نیستند. و اکنون من از خود کاشت خوشحالم ، زیرا بلافاصله پس از برف ، آکوئلگیا برگهای بزرگ و سبز را تشکیل می دهد ، آنها سطح وسیعی از زمین را می پوشانند و این تصور را ایجاد می کنند که من قبلاً در باغ نظم داشته ام. آنها برای زمستان به پناهگاهی احتیاج ندارند ، آنها در هر زمستانی زنده می مانند. منطقه آبریز در سراسر سایت ما رشد می کند و نیازی به نگهداری ندارد. برای یک فرد مسن ، این یک تسکین بزرگ است.

Astrantia نیز بی تکلف است. برای خودش می ایستد ، کسی را آزار نمی دهد ، به چیزی احتیاج ندارد. گلهای مروارید متفاوت بودند ، اکنون تعداد زیادی از آنها باقی نمانده است. دلیل آن این است که آنها پس از اسارت در یخ خوب بهبود نمی یابند و نمی توان از این امر در منطقه ما جلوگیری کرد. اما گیاهان اولیه بابونه و دارویی گیاهانی غیرقابل غرق شدن هستند. آنها مانند علف های هرز رشد می کنند. و بدون آنها نمی توانید کار کنید - آنها گوشه ای از زیبایی بی تکلف را در همه جا ایجاد خواهند کرد.

گلهای مختلفی در باغ ما وجود داشت ، اما گیاهان پیوندی در زیر یخ ها از بین رفتند. گل رز مورد علاقه من روز گلوریا است. این خاطره روستوف دان است ، جایی که من برای اولین بار آن را دیدم و شروع به رشد کردم. این گل سرخ در آن زمان برای همه وجود داشت.

در مقابل چهار "سیل یخبندان" دو گل رز کوهنوردی خود مقاومت کردند. ما اکنون این گل رزها را در سراسر باغبانی خود داریم ، زیرا باغبانان "گل مایع" ما و این واقعیت را می بینند که این گلها دوباره شکوفا می شوند گویی که اتفاقی نیفتاده است. آنها می آیند و می خواهند یک ساقه جوان برای آنها حفاری کنند. من آنها را برای زمستان با هیچ چیزی نمی پوشانم ، فقط آنها را به زمین خم می کنم.

ردودندرون همیشه سبز قبل از گلهای رز در ماه ژوئن شکوفا می شود. او نزدیک ایوان نشسته بود. در طول سال ها ، آنقدر رشد کرده است که حتی در راه رفتن تداخل ایجاد می کند. وقتی کوچک بود ، برای زمستان او را با شاخه های صنوبر پوشاندم. سپس زیر یخ گرفت و دیگر هیچ اتفاقی برایش نیفتاد. از آن زمان ، من دیگر روده دندرون را برای زمستان نمی پوشانم. چند سالی است که یک خال در زیر آن زندگی می کند. من فکر می کنم او در آنجا آرام است ، زیرا من خاک را در زیر این بوته شل نمی کنم ، بلکه فقط کمپوست و گل آذین های کم رنگ را اضافه می کنم.

باغ گل را که پشت حصار سنگها است ، برای زمستان با شاخه های صنوبر پوشاندم. همه گیاهان - گل گیاه ، سوسن ، گل سوسن ، زنبق ، گیاه آسترانسیا ، گل مینا ، مارچوبه ، بابونه. یک بار در بهار ، وقتی برف ذوب شد ، دیدم که شاخه های صنوبر آنجا نیستند - آنها آن را در پاییز به سرقت برده بودند. از آن زمان ، من گیاهان گل خود را پوشش نداده ام. و گل سرخ پوشیدن دیگر متوقف شد.

گل در باغ
گل در باغ

وقتی یخ ذوب می شود ، از طریق سایت ما آب زیادی از مناطق دیگر به همسایگان ما سرازیر می شود که می توانید با قایق حرکت کنید. هر دو گل رز و انگور در زیر این جریان قرار می گیرند ، اما خوشبختانه آنها زنده و سالم هستند. فلوكسهای نزدیك. در این حالت ، آنها نیز نمی میرند ، اما پس از آن شما باید با آنها سرهم بندی کنید تا در یک سال آنها با تمام قدرت شکوفا شوند.

گل صد تومانی در طرح ، هاله خاصی ایجاد می کند. وقتی از کنار این گیاهان رد می شوم ، قطعاً چیزی محبت آمیز به آنها می گویم. این یک گل نیست ، بلکه نوعی معما است.

در سایت ، من قطعا 2-3 گیاه گل حنا را ترک می کنم ، زیرا زنبورهای بامبل در پاییز تا آخرین فرصت شهد را روی آن جمع می کنند. آنها به سختی می توانند خزند ، وقت استراحت است ، اما حیف است که چنین شکارهایی را ترک کند. و دلیل دوم اینکه چرا من در سایت مومیایی می کنم نیز معتبر است. گل حنا دانه های خود را در جهات مختلف شاخساره می کند و در بهار اطراف یک منطقه بزرگ کاملاً با نهال پوشانده می شود. من اجازه می دهم تا قد آنها 20-30 سانتی متر رشد کند و سپس آنها را با ریشه بردارم. در این سن ریشه های آنها بوی ید می دهد. بسیاری از این گیاهان وجود دارد ، همه آنها به کمپوست می روند.

گل در باغ
گل در باغ

گیاهان هورمونی یکی از گیاهان مورد علاقه در این سایت هستند. من در اواسط ماه اکتبر dacha را ترک می کنم ، و همه آنها شکوفا می شوند ، البته نه با زیبایی اوت ، بلکه با زیبایی پاییزی. من دو گل هورنسی دارم - برگ بزرگ و وحشت زده.

پیازهای چند ساله در یک بستر رشد می کنند و اطراف آن زنبق ریش دار است. عنبیه در حال محو شدن است ، در کنار آنها یک بوته بزرگ آکونیت قرار دارد ("چکمه های سفید") ، ساقه های بلند گل را بیرون می اندازد و سپس تا اواخر پاییز شکوفا می شود. و زنبورهای عسل روی آن. و پیازهای چند ساله خود به زیبایی شکوفا می شوند - لجن ، آلتایی ، معطر. من گلهای آنها را حذف نمی کنم ، زیرا به دلایلی بسیاری از حشرات ، کوچک و بزرگ در آنجا جمع می شوند و دانه ها از آنها خرد می شوند. و بنابراین با استفاده از روش کاشت خود بذر جوان می شود. و لازم نیست بذر بخرم و دوباره بکارم.

در حال حاضر انواع بسیار زیبایی از گلهای یکروزه وجود دارد که برای مدت زمان طولانی شکوفا می شوند. در حقیقت ، گل آنها معمولاً به مدت یک روز با قدرت کامل باز می شود ، به همین دلیل مردم آن را یک روز زیبا می نامند ، اما من آن را در سایه جزئی دارم ، و به خصوص اگر هوا بارانی باشد ، می تواند 2-3 روز شکوفا شود. ساقه های گل روز بسیار قدرتمند هستند ، بسیاری از گل ها گذاشته می شود ، بنابراین گل تقریباً یک ماه کشیده می شود. من همچنین انواع قدیمی daylily دارم ، آن را در آفتاب می نشیند ، من آن را پیوند نکردم ، یعنی 23 سال جوان نشده اند. اینجا گل او فقط برای یک روز باز می شود.

گل در باغ
گل در باغ

دلفینیوم ها از هر رنگی با شدت خود چشم ها را خوشحال می کنند - آنها مانند سربازان در مقابل توجه قرار می گیرند. البته ، من ، مانند بسیاری از باغبان ها ، عاشق گلادیولی و همچنین گیاهان عجیب و غریب - کنس بود. من مکانی را در سایت انتخاب کردم تا کنه ها شکوفا شوند. من فقط پس از کاشتن در نزدیکی دیوار خانه توانستم گل های آنها را ببینم. با این حال ، گلدهی آن چنان متوسط بود که من فهمیدم: این گیاه برای من مناسب نیست ، این روستوف نیست.

در مجله "Flora Pricee" شماره 7 در سال 2012 ، من نوشتم که سالانه به بیشترین کار و زمان نیاز دارد. سالهاست که علاقه مند به پرورش این گلها هستم. گل اطلسی را خیلی دوست داشتم. زمانی دانه های یک گل اطلسی ساده سرمه ای به فروش می رسید. آن را بکارید ، سپس آن را سه بار در طول تابستان بررسی کنید - این کل قسمت اطراف را پر می کند. او همچنین کلم زینتی پرورش داد - هر گیاه مانند یکدیگر نیست و تا یخبندان های زمستان رشد می کند. nimesia نیز در سایت من وجود داشت - چه لطافت در گل های آن نهفته است. و همه آنها متفاوت هستند!

اما همه چیز وقت خودش را دارد. سن از بسیاری جهات منجر به محدودیت می شود. در حال حاضر در سایت من بی ادب ترین سالانه ها را دارم: گل همیشه بهار ، گل همیشه بهار (من از 13 سالگی آنها را رشد می دهم) و بسیاری از نسترن.

درخت مورد علاقه من لارچ است. سایت ما برای کاشت درخت کوچک است. اما من هنوز کاج را کاشتم و شوهرم یک نیمکت نزدیک آن نصب کرد. یک دقیقه آنجا می نشینم ، شاخه های آن را می نوازم - و انگار که از میهن کوچکم دیدن کرده ام.

من در زندگی در مورد گل صحبت کردم. و در عین حال ، وقتی خوابم می برد ، در چشمان من نه اقاقیای سفید با شاه بلوط ، نه گلهای رز با گل ردودندون ، نه حنجره با گل هندی ، اما یک درخت کوتوله توس به پاهای خود می چسبد ، گل های ابر ابر سفید می درخشند ، شکوفه های رزماری وحشی ، و میوه های زغال اخته بزرگ را می بینم.

لوئیزا کلیمتسوا ،

باغبان باتجربه

توصیه شده: