فهرست مطالب:

Mon Repos - آرامش من
Mon Repos - آرامش من

تصویری: Mon Repos - آرامش من

تصویری: Mon Repos - آرامش من
تصویری: ارامش .ارامبخش 2024, آوریل
Anonim
Image
Image
مرکز بین المللی هنر منظره سن پترزبورگ "پیکان سبز"
مرکز بین المللی هنر منظره سن پترزبورگ "پیکان سبز"

مرکز هنرهای منظره

"پیکان سبز" ،

مدرسه چشم انداز ،

استودیوی طراحی ،

گشت و گذار با متخصصان

آدرس:

St. Petersburg، Millionnaya St.، 29

T. t.: +7 (812) 956-99-35، 312-86-82

وب سایت رسمی: www.zstrela.ru

صفحه VK: vk.com/club8812942

E- نامه: [email protected]

پارک عاشقانه Mon Repos و شهر بی نظیر قرون وسطایی ویبورگ

گشت و گذار نویسنده توسط فرهنگ شناس تاتیانا الکسیوونا ماتویوا.

برنامه:

9:00. عزیمت اتوبوس از ایستگاه. متر اوزرکی در راه ، داستان راهنما در مورد تاریخ سرزمین ایستلی کارلیایی.

11:30 - 14:00. پارک مون رپوس (ترجمه شده "استراحت من"). ما تا پایان جهان قدم خواهیم زد ، تاریخ شگفت انگیز این بنای معماری منظر و مفهوم ایدئولوژیک پارک را خواهیم آموخت.

14:30 - 15:00. ویبورگ ، ناهار قرون وسطایی در رستوران Round Tower (بنای یادبودی از استحکامات قرون وسطایی که فضای داخلی آن از تاریخ دوره سوئد شهر ، پرداخت اضافی ، 380 روبل صحبت می کند)

15:00 - 19:00. آشنایی در حال پیاده روی با ویژگی های ساختار فضای شهری در دوره های مختلف تاریخی و تزئینات منحصر به فرد تزئینی معماری شهر چند فرهنگی Vyborg.

"استراحت من" - این ترجمه از فرانسه به نام یکی از زیباترین باغ های عاشقانه و تنها پارک منظره صخره ای منحصر به فرد در روسیه است - "Mon Repos". این گوشه از طبیعت واقع در سواحل اسکریپت های خلیج ویبورگ واقعاً پناهگاهی برای روح هر سه صاحب ملک شده است.

جزیره عشق (دوشنبه Repos)
جزیره عشق (دوشنبه Repos)

در اینجا زندگی جدیدی از مهندس نظامی و فرمانده قلعه ویبورگ ، پیوتر الکسیویچ استوپیشین آغاز می شود. او که از خدمت سربازی و ساخت استحکامات خسته شده بود ، به دنبال سلیقه زیبایی شناسی زمان خود بر اساس یک باغ منظم فرانسوی ، قصد داشت Lill-Ladugord (سوئدی - حیاط کوچک گاو) را به گوشه ای از راحتی و زیبایی تبدیل کند. وی به احترام همسر محبوب خود ، املاک خود را - شارلوتنتال - دره شارلوت نامگذاری کرد. وی اولین کسی بود که درختان برگریز و باغی را در اینجا کاشت. کوچه مرکزی پارک ، کاشته شده توسط وی ، هنوز اولین کسی است که به استقبال ما می آید و در سایه تونلی که از تاج درختان ساخته شده ، با احتیاط به منزل مسکونی منتهی می شود.

مالکیت املاک فرماندار کل استان ویبورگ فریدریش ویلهلم کارل از وورتمبرگ ، برادر ماریا فئودوروونا ، برادر ماریا فئودوروونا ، فقط یک دوره سه ساله بود - همسر امپراتور آینده پل اول همیشه چنین نبود. بسیار تحصیل کرده ، پرانرژی ، باهوش و با استعداد ، اما خشن از یک زندگی طولانی نظامی ، محکوم به موقعیت اجتماعی خود برای فریب در یک بازی سیاسی ، که در زندگی خانوادگی دچار درام بود ، در روح او عمیقا ناراضی بود.

او اینجا بود ، با خستگی ناپذیر کار می کرد (زیرا در طول سه سال چیزهای زیادی خلق کرده بود) ، که خود را در خاطرات بهترین سالهای کودکی غوطه ور کرد ، زمانی که با معلم خود در مکان دیدنی Mon Repos زندگی می کرد ، پس از آن او املاک خود را نامگذاری کرد.

در جستجوی "پناهگاه روح" ، این مکانها توسط مالک سوم لودویگ هاینریش نیکولای انتخاب شد. سرنوشت او مانند یک قایق رانی در یک سرگرد ابدی در سواحل خارجی است. این مون رپوس بود که آخرین اسکله یکی از بهترین نمایندگان روشنگری ، شاعر و فیلسوف ، معلم و مربی پل اول ، رئیس آکادمی علوم سن پترزبورگ شد.

لودویگ از 14 سالگی امیدهای یک شاعر با استعداد را نشان داد ، با بهترین شاعران زمان خود دوست بود: گلرت ، راملر ، متاستازیو … در سالهای جوانی اتفاقاً در کانون فرهنگ اروپا بود ، عضوی از حلقه فیلسوفان - دائرlopالمعارف ها. لودویگ به لطف خرد خود ، در همه گرایش های جدید تبعیض دقیق نشان داد و همیشه ارزش های جاودانه را از ارزش های موقتی متمایز کرد.

اقدامات او همیشه با افکار مطابقت داشت ، برخلاف ولتر و دیدرو ، دومی برای دوگانگی پاریسی ها "یک آقای فریبکار" نامیدند. نیکلای ناامید از اختلاف بین آرمانهای موعظه شده و رفتار خود ایدئولوژیست های روشنگری ، با کنایه یادداشت می کند:

کوچه (مون رپوس)
کوچه (مون رپوس)

شاید به همین دلیل است که L. G. نیکولای با کمال میل تصمیم به رفتن به روسیه می گیرد ، جایی که او فرصتی برای تلاش برای اجرای مهمترین آرمان دوران - آموزش یک سلطان روشن فکر برای ایجاد یک جامعه کامل - را پیدا کرد. این لودویگ بود که با تمرکز بر تصویر اخلاقی از درخشان ترین نمایندگان تاریخ ، یک آموزش جدی سیاسی و سیاسی به پاول داد.

برای پل ، یک داستان افسانه ای "زیبایی" نوشته شد ، جایی که خرد و فضیلت در میان زیبایی های جهان تعالی یافت. اما در نتیجه تجربه تدریس ، L. Nicolai ناامید شد. ل ، نیکلاس شاگرد خود را اینگونه توصیف کرد: "من همیشه او را به عجیب ترین شکل ، ترکیب خوشایند و بی رحمانه ، موجودی دانسته ام. سرانجام ، سرنوشت شیطانی او دائماً به پیروزی اول دست می داد."

در یک محیط نامساعد ، L. G. نیکلاس در دفتر رئیس جمهور در تلاش است تا وضعیت معمول آکادمی علوم را که براساس مقررات سال 1747 فعالیت می کند ، تغییر دهد تا بتواند آن را به ارتفاع مناسب برساند. "برای آخرین آفرینش پیتر ، سرانجام پرتوی نجات چشمک زد" - در سال 1803. مقررات جدید ایجاد شده توسط L. G. نیکولای

در همان سال ، لودویگ از اسكندر می خواهد كه استعفا دهد: "اعتراف می كنم ، علی رغم چشم انداز خوش سلطنت طولانی و مسالمت آمیز ، هر روز این حفره دربار بیشتر به بینی من ضربه می زند ، كه در آن چیزهای ناخوشایند مداوم در آن وجود دارد انجام شده." پس از استعفای خود ، L. Nicolai از جامعه بالا به "مکانی آرام" فرار می کند که "… تحت حمایت قدرتمند اسکندر ، مردمی ساکت ، آزاد و ساده زندگی می کند. سم خردمندان دروغین به او نفوذ نمی کند. " او در نامه ای به پسرش پل می نویسد که در میان صحرای سنگ ها مکانی برای یک زاهد وجود دارد.

لودویگ با تمایل به بازنشستگی به گوشه ای مخفی در خلیج رانده می شود ، جایی که "پرنده راه را به سمت راست به شما نشان می دهد … اگر آن را پیدا کردید ، به صومعه من بروید." در اینجا او خاطرات خود از یک زندگی پر حادثه - سفر را می نویسد. در اینجا جایی در میان نیلوفرها و گل رز در مخزن یادبود بهترین دوست فرانتس هرمان لافرمیر وجود دارد ، که زندگی او گذشته است ، زمان برای خاطرات رویای جوانی ایجاد "کتابخانه دو دوست" وجود خواهد داشت ، و زمان عزاداری برای از دست دادن دوست صمیمی.

Väinemäinen (دوشنبه Repos)
Väinemäinen (دوشنبه Repos)

نیروها فرسوده می شوند ، روح عذاب می کشد ، احساس بیهودگی تلاش های صرف شده ، گویی که تمام زندگی در مسیر اشتباه گذشته است: "هرچند وقت ، بدون شک به چیزی ، از کنار بهشت واقعی عبور می کنیم …". اما پیچ و تاب سرنوشت لودویگ نیز از این قاعده مستثنی نبود.

فروپاشی توهمات ایده های تربیتی در مورد خلق یک جهان ایده آل ، ناگزیر منجر به ظهور نگرش جدیدی شد که در آن فرد به اصل خلاقیت خود روی آورد ، تا در دنیای درونی خود از روح فرو رود ، جایی که جهانی با هم ترکیب می شوند ، زمانی که هر شخص کل جهان را در روح خود دارد و در عین حال ذره ذره او است. و این تولد دوره جدیدی به نام رمانتیسیسم بود. رابطه جدیدی بین انسان و طبیعت در حال ایجاد است ، که به عنوان هرج و مرج درک می شود - منبع خلاقیت و هماهنگی در حال ظهور.

چشم انداز صخره ای ساحل ، پناهگاه جدیدی برای روح شاعر ، شاهد روند آفرینش جهان است ، و متفکر را در آغاز آغازین فرو می برد و او را به خلاقیت جدید بیدار می کند. لودویگ با پیش بینی ایجاد پارک ، شعر "The Estate of Mon Repos in Finland" را می نویسد و داستان خود را با افسانه سازی آغاز می کند:

به دنبال خدایان ، روح کنجکاو شاعری که به زندگی و خلاقیت احیا شده است ، بار دیگر در تلاش است تا "ماده خام زیبایی" را تغییر دهد ، که طبیعت در یک انگیزه غیرقابل بیان فرو ریخته است. لودویگ در یک طبیعت خلاقیت ، وحدت جهان را نتیجه می گیرد که در ظهور هر اثر ، شعر ، باغ ، نقاشی خود را نشان می دهد. وی در این شعر با کار شاعر باردی تشبیه می کند: برای جایگزینی باغ معمولی فرانسه ، که یک "پادشاهی عقل" گیاهی بود ، در عصر رمانتیسیسم پارک منظره انگلیسی می آید ، که به دنیای احساسات:

در طول تاریخ باغ ها ، از باغ های مصر باستان ، چین.. ، از جمله باغ های قرن هجدهم ، شروع به کار می کردند ، آنها به عنوان تجسم یک دنیای غیرخودی ایده آل عمل می کردند. و فقط باغ چشم انداز انگلیسی برای اولین بار فقط امکان تنظیم مناظر را فراهم کرد ، طبیعت پیشنهاد حدس زدن و توافق با او را داد. …

لودویگ همچنین در مورد تغییر شکل تالاب در اطراف منبع ، ایجاد دیگ و کاشت نخلستان برای یک پوره می گوید:

پارک دو رپوس
پارک دو رپوس

موضوع پاداش اعمال نیکوکارانه توسط رمانتیک ها در فرهنگ سنتی مردم باستان گرفته شده است ، هنگامی که طبیعت با روح زنده ای اعطا می شود ، به همان ترتیب به جلوه های روح انسان پاسخ می دهد ، نمونه ای از این افسانه پوره سیلمیا و چوپان لارس. دعای حوریان به خدا با درخواست تقاضای قدرت شفابخشی به خورشید ، و شب ها در اعماق جنگل یک راهب زاهد برای مدت طولانی به خدا متوسل می شود.

در سبک کلاسیک ، غرفه هایی برپا می شدند - معابد معابد خدایان و قهرمانان باستان: کوپید ، نپتون و نرگس. یک بتکده چینی ، که به آسمان پرواز می کرد ، بر روی سنگ Marienturm بنای یادبودی به "قدردانی من از مهربانی بی حد و حصر مریم" ایستاد - برج ماری ، تقدیم به ماریا فئودوروونا. در جزیره همسایه ستون به سبک رومی توسکانی ایستاده است - نشانه قدردانی از امپراطورها.

روی آن نوشته شده است "سزار این استراحت را به ما داد."

غرفه نپتون (مون رپوس)
غرفه نپتون (مون رپوس)

پسر لودویگ ، پل نیکولای ، که عمر طولانی به او داده شد ، پس از بازنشستگی ، خود را وقف مون رپوس کرد. مجموعه نقاشی ها و مجموعه کتابخانه ، که در حدود 9000 کتاب است ، برای این خانه بزرگ احیا شد. در سال 1830 ، به دعوت پل نیکولای ، برای یادگیری نقاشی به فرزندانش ، هنرمند دانمارکی - دکوراتور K. F. کریستنسن با تشکر از آبرنگ های خارق العاده این هنرمند که از زندگی ترسیم شده اند ، ما ایده ای از پارک آن زمان و آن سازه های معماری داریم که تا به امروز باقی نمانده اند.

ترکیب بی عیب و نقص آثار او ، اجرای صالح به بهترین شکل بهترین منظره از پارک را به ما ارائه می دهد و به نظر می رسد ، صلحی که در آنها ریخته شده ما را به تدبر بی پایان زیبایی و هماهنگی دعوت می کند. پل انسانی نجیب ترین روح است که هیچ چیز مهم و معناداری از توجه او فرار نکرده است. عزاداری برای کسانی که در سال 1812 درگذشتند. برادران همسرش ، اعمال آنها را جاودانه كردند و نام آنها را بر روی اوبلیسك اختصاص داده شده به چارلز و آگوستوس دی بروگلی برای ما آوردند.

وی که وصیت پدرش را برآورده کرد - برای خیانت به خاکستر خود به جزیره ، صخره لودویگشتاین را با کلیسای کلیسای لودویگسبورگ تاج گذاری کرد و یکی از زیباترین مکانهای پارک را برای چشمان ما آشکار کرد. حماسه کارلیایی-فنلاندی که به تازگی توسط E. Lönroth جمع آوری شده از او چشم پوشی نکرد و درست در آنجا یک سنگ بزرگ با شکل شخصیت قهرمان تاج گذاری شد - Väinämöinen ، خدای خالق در یک تنگه زیبا در نزدیکی مرز باغ ، که لودویگ به نام "پایان جهان". زیرا همانگونه که خداوند جهان ما را از هرج و مرج آفرید ، باغ سازان نیز دنیای جدیدی را به وجود آوردند که به اندیشه و احساسات آنها خلق شده است.

انگیزه خلاقانه قدرتمند خالقین پارک نمی تواند بازدید کننده Mon Repos را که اثری هنری از او در روح و روان یک شخص برجای می گذارد ، بی اثری باقی بگذارد و او را به خلق جدیدی الهام می دهد. در روسیه ، هر دو سفر و ضبط تأثیرات در خاطرات و یادداشت ها به بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ آن زمان تبدیل می شوند.

پل چینی (Mon Repos)
پل چینی (Mon Repos)

شکل ظاهری پارک مون رپوس در ویبورگ باعث جلب توجه مردم عرفی می شود. مسافران زیادی که به فنلاند می روند ، از این پارک بازدید می کنند و در سال 1805 می توان اولین مورد از پارک را پیدا کرد: کوچه های سایه دار و بزرگ ، نخلستان ها ، تخت گل ها ، پل ها ، حوضچه ها ، کانال ها ، مجسمه ها ، غارها ، آلاچیق ها ، یک بنای تاریخی اختصاص داده شده به دوستی ، و غیره ، چند منظره غیرمنتظره ، بسیار جذاب را تشکیل می دهند. و مهربانی و لطافت حاکمان ارجمند این مکان از این بازدیدکننده مهربان برخوردار است … "در" بررسی فنلاندی روسیه یا یادداشت های کانی شناسی و سایر یادداشت های ساخته شده در سفر به آن در سال 1804 توسط آکادمیسن ، مشاور دانشگاهی و شوالیه واسیلی سوورگین " سن پترزبورگ 1805

در همان سال V. M. Severin در "بررسی فنلاند روسی" می نویسد: "… مهم نیست که طبیعت وحشی در حالت بدوی خود چگونه باشد ، اما با استفاده از هنر کوچک ، با هدایت سلیقه عالی ، به یک تصویر جذاب تبدیل می شود ، و بسیاری از تمرینات دلپذیر را در نظر داشته باشید."

A. P. کرن در سال 1829 ، که از O. M بازدید کرد سوموا ، م.ی. گلینکا ، ا. یا. ریمسکی-کورساکوو ، A. A. دلوویگا و همسرش خاطرات خود را از این پارک به یادگار گذاشتند: «به محض ورود به این باغ جذاب ، خستگی فراموش شد و تحسین همه قدم های ما را همراهی می کرد. به نظر ما یک اسباب بازی زیبا - ظریف ترین کار بود. سلیقه و علاقه زیادی به کار در مردی وجود داشت که می دانست چگونه این گوشه را بدون تغییر شکل دادن طبیعت به زیبایی تزئین کند ، همانطور که اغلب انجام می شود. او ، به اصطلاح ، فقط جرعه ای نوشید ، او را نوازش کرد و در نتیجه به او کمک کرد تا تمام زیبایی خود را حتی با وضوح بیشتری نشان دهد."

در سال 1832 نسخه چاپ شده "یادداشت های سفر در مورد فنلاند" توسط O. Somov ، توسط V. P. بعداً ، دوست پوشکین از لیسه ، که از مون رپوس بازدید کرد و طرح های منظره ای ساخت.

تصویر چند جانبه مون رپوس نمی توانست سینما را نادیده بگیرد. غرفه لودویگسبورگ به عنوان قلعه ای قرون وسطایی در فیلم قلعه ساخته A. Balabanov ، براساس رمانی به همین نام از اف. كافكا ظاهر می شود.

صحنه های فیلم "آندرسن - زندگی بدون عشق" ساخته E. Ryazanov در Tea Gazebo و همچنین در فیلم "Olga" (عنوان فعال. 2007) فیلمبرداری شد ، جایی که مناظر Mon Repos به عنوان مناظر برای وقایع اتفاق می افتد در قرون 19-19 ام در اروپای غربی قرار دارد.

وقف و عشق سرمایه گذاری شده در ایجاد پارک توسط لودویگ و پاول نیکولای جوانه زد و در آثار هنری دوره های بعدی خود را نشان داد. Mon Repos هنوز هم به عنوان یک منبع الهام ناپذیر برای کار شاعران ، هنرمندان و فیلمسازان عمل می کند و همچنان مکانی برای استراحت برای هر کسی است که وارد "دنیای بسیاری از چهره ها ، جایی که احساس و خیال حکمرانی می کند" است.

تاتیانا ماتویوا

عکس از دیمیتری بارانوف