فهرست مطالب:

یک نکته هوشمندانه - اواخر پاییز کجا ماهیگیری کنید
یک نکته هوشمندانه - اواخر پاییز کجا ماهیگیری کنید

تصویری: یک نکته هوشمندانه - اواخر پاییز کجا ماهیگیری کنید

تصویری: یک نکته هوشمندانه - اواخر پاییز کجا ماهیگیری کنید
تصویری: catch and release tigris barbel ماهیگیری با طعمه مصنوعی در سد کارون یک صید و رهاسازی ماهی شیربت 2024, آوریل
Anonim

قصه های ماهیگیری

شرایط چنان توسعه یافته است که من فقط در اواخر پاییز به دریاچه مورد علاقه خود در کارلیا رسیدم. در زمستان ، بهار ، تابستان ، ماهیگیری در این مخزن بسیار گیرنده بود. و اکنون لازم بود که چگونگی صید ماهی در زمستان در اینجا بررسی شود. وقتی به جای همیشگی خود رسیدم - شنلی که به دریاچه می رفت ، میله ماهیگیری را باز کردم و شروع کردم به ماهی گرفتن. هر ماهیگیر می داند که چقدر بی صبرانه منتظر لقمه اول هستید.

روچ کردن
روچ کردن

منم منتظرش بودم افسوس ، صبر من جایزه نگرفت: در مدت نیم ساعت حتی یک لقمه. سعی کردم آن را با کرم خونی ، سپس با مگس کادیس ، و سپس با کرم خاکی بگیرم. و دوباره ، حتی یک لقمه … من دیدم که کاهوها با یک نازل در گله ای نزدیک قلاب می چرخند ، اما هیچ کدام حتی آن را لمس نکردند. ناامید ، تصمیم گرفتم که باید حلقه بزنم. و ناگهان خش خش سنگریزه های سمت چپ من بود. نگاهی به اطراف انداختم و دیدم پیرمردی چمباتمه با روپوش برزنتی و کلاه مالاخایی به سمت من می رود.

سلام و احوالپرسی ، او با کنایه به چوبهای ماهیگیری من ، یک کیسه خالی نگاه کرد و گفت:

- بلافاصله مشخص می شود که اهل اینجا نیستی ، زیرا سعی می کنی در مکان نامناسبی ماهیگیری کنی …

البته اظهارات او قلبم را به درد آورد: بالاخره من همیشه با صید از این دریاچه برمی گشتم. درست است ، نه در این زمان از سال.

پیرمرد ادامه داد:

- در پایان پاییز ، ماهی ها در دریاچه های راکد نیش نمی زنند. هر طعمه ای به او بدهید ، با هر تله ای او را بگیرید - فایده ای ندارد.

- پس نباید سعی کنید گیر بیاورید؟ - من پیشنهاد دادم

- چرا که نه؟ - رابط من تعجب کرد. - برو به رودخانه. یک نقطه را با جریان در زیر بوته ها یا در امتداد یک بانک شیب دار و ماهی انتخاب کنید. آنجا ماهی وجود دارد و دیر یا زود گاز می گیرد.

در نزدیکی روستای کاپوستینو مکان های زیادی از این دست وجود دارد. این یکی رو میشناسی؟

- مطمئن.

- پس آنجا دم بزن.

من از نصیحت اطاعت کردم و ساعتی بعد به رودخانه اسلودا رسیدم. این رودخانه ای باریک بود که به طرز غریبانه ای در میان سواحل مرتفع می پیچید. فقط در وسط جریان شدید وجود داشت ، آب به سختی نزدیک ساحل حرکت می کرد. من یک مکان را در یک خم در یک خلیج کوچک انتخاب کردم. کرم های خونی را روی قلاب گذاشتم و اولین بازیگران را ساختم. پنج ، ده ، پانزده دقیقه ، شناور بی حرکت است.

در همین حال ، بارش برف شروع شد. دانه های برف بزرگ که به آرامی می چرخیدند ، روی زمین افتادند. برخی از آنها بلافاصله ذوب شدند ، اما آنها سقوط کردند و سقوط کردند ، و به تدریج همه چیز در اطراف: چمن های خشک ، بانک رس ، شاخه های درختان پوشیده از یک حجاب سفید

با تأمل در همه اینها ، مدتی حواسم پرت شد. و وقتی دوباره به محلی که شناور بود نگاه کردم ، آن را پیدا نکردم. در حالی که خود را بازیابی کرد ، سریع قلاب شد ، اما ماهی از بین رفت ، تخته را به داخل چوب رانش کشاند و خط شکست. من سریع میله دوم را راه اندازی کردم و بلافاصله یک روچ بسیار مناسب را بیرون آوردم. سپس دوباره و دوباره. پس از آن ، گزش قطع شد.

اما بیست دقیقه بعد دوباره شروع شد. و ماهیگیری ادامه یافت … ماهی یا به طور فعال گاز می گیرد ، یا انگار به دستور امر گاز گرفتن قطع شد. و اگرچه ، وقتی ماهی را از قلاب خارج کردم ، انگشتانم از سرما بی حس شده بود ، تحمل کردم و به ماهیگیری ادامه دادم. در نتیجه ، در پایان سفر ماهیگیری ، همانطور که ماهیگیران می گویند ، بیش از بیست "دم" داشتم.

نوک یک ساکن محلی بسیار م provedثر بود و من حتی در این فصل خارج از فصل نیز با یک گیر بودم.

توصیه شده: