فهرست مطالب:

درس ماهیگیری شناور باز
درس ماهیگیری شناور باز

تصویری: درس ماهیگیری شناور باز

تصویری: درس ماهیگیری شناور باز
تصویری: کپورگیری به روش شناوری با سوسیس و لحظات جذاب ماهیگیری با شناور Carp fishing Floating method 2024, مارس
Anonim

قصه های ماهیگیری

طنز ماهیگیری رایج است ، اما این روایت را باید بسیار جدی گرفت. این بار قصد داشتم یک درس واقعی باز به شرکایم بدهم تا دیگر هرگز به نبوغ قدرت ماهیگیری من شک نکنند.

در این شرکت ، با شنیدن در مورد تجربه گسترده ماهیگیری من ، نه تنها همکاران ، بلکه غریبه های کامل نیز اغلب شروع به درخواست شرکا برای سفر بعدی به حوض کردند. این تأیید این گفته است که فرد مدتی برای یک مرجع کار می کند ، و سپس مرجعی بیش از آنکه برای او کار کند.

… در این کارزار تصمیم گرفتم اقتدار خود را به اوج دست نیافتنی برسانم. برای شروع ، من پیشنهاد کردم که دو نفر از شرکایم یک قلم و یک دفترچه با خود ببرند. به یک س reasonableال منطقی: برای چه کاری است ، او گفت که در سفر من به آنها یک درس آزاد ماهیگیری با یک میله شناور می دهم. در پاسخ ، سخنان کنایه آمیز درباره من بلافاصله سقوط کرد. آنها کمترین بی اعتمادی خود را به اظهارات اعتماد به نفس من پنهان نکردند.

در عصر اول ، همه یک گیرایی نسبتاً ناچیز داشتند. من هم چیزی برای لاف زدن نداشتم. در این مرحله ، شرکا با سرزنش های خود جمع شدند: آنها می گویند مهارت شما کجاست ، معلم؟ من قصد داشتم یک درس آزاد بدهم ، اما در خود قفس فقط سه دم وجود دارد … خوب ، من تصمیم گرفتم ، امروز زنده می مانم ، اما فردا شما با من لکنت خواهید کرد.

در مه صبحگاه ، با قایق های لاستیکی پمپاژ ، به سمت اولین پشته سنگی حرکت کردیم. در آن زمان ، تابستان نه چندان دور از ما ، یخچال دریایی کوچک در لنگر وجود داشت. هر از گاهی ماهیگیران آرتل که با تور ماهی می گرفتند ، به تخته آن نزدیک می شدند و ماهی صید شده را تحویل می دادند. دریانورد تقریباً در غبار نامرئی بود. بعد از ایستادن روی لنگر روی یال سنگی و گرفتن سه عدد راچ ، به شرکایم گفتم که بیشتر خاک می کشم ، تا عمق زمین ، و از چشم آنها ناپدید می شوم ، و از دریچه دریایی دور می زنم. با اطمینان از این که همکارانم مرا ندیده اند ، سریع شروع به قایقرانی با کشتی شناور از آن طرف کردم. با نزدیک شدن ، چند بار به کنار آن نزدیک پنجره زد. یک دقیقه بعد ، سنیای سرخ ، همیشه مست ، مأمور پذیرش ماهی ، روی کشتی ظاهر شد. سلام کردیم و بعد همه چیز طبق معمول پیش رفت. از طرف دیگر او جعبه ای با ماهی بزرگی که تازه تحویل داده شده بود به من دادو در عوض یک بطری ودکا دریافت کرد. همانطور که می بینید ، هیچ کس در قانون ما حتی در آن روزهای قدیمی داد و ستد را لغو نکرد.

ماهی را که مستقیماً به ته قایق لاستیکی ریختم ، جعبه را برگرداندم و از کنار شناور دریایی فشار دادم. پس از طی مسافت قابل توجهی در مه ، با آرامش لنگر انداختم و ماهیگیری راچ را شروع کردم.

در وقت ناهار ، مه پاک شد و شرکای من لنگرهای خود را وزن کردند و تا ساحل مدفون شدند. باید آماده می شدم خانه. من همچنین تصمیم گرفتم که زمانی فرا رسیده است که مجبور شدم در مورد نتیجه لاف بزنم ، و در عین حال بزرگ کردن شرکایم را شروع کنم.

هر اتفاقی که بعد می افتد هرگونه توصیف را نقض می کند. این را باید با چشم خود دید. عبارات کنایه آمیز آشکارا در چهره شرکا به آرامی به گیجی و بسیار رقت انگیز تبدیل شد. در قایق من یک انبوه ماهی بزرگ وجود داشت. چوب های طلایی ، آویزهای مناسب ، سوپ های کیلویی و ایده آل های چاق و چله اطراف بازتاب می یافتند ، و این ثابت می کند که صید تازه ، تازه صید شده است. آنها هر دو ریشه در نقطه ایستاده بودند و متناوباً به صید ، به خلیج ، به من و دوباره به صید نگاه می كردند. آنها دیگر هیچ شکی نداشتند: "اما واقعاً یک نبوغ ماهیگیری" - آنها بدون اینکه با صدای بلند اعتراف کنند ، در مورد من فکر کردند.

این کار انجام شده است ، با خودم گفتم - این برای شما دوستان است ، علم برای آینده است. در تمام راه برگشت ، من که تظاهر می کردم هوشمند هستم ، برای شنوندگان ضعیفم "رشته فرنگی" صریح در مورد جدیدترین تکنیک ماهیگیری ، در مورد فرکانس نوسان جیغ ، در مورد بیوریتم ها ، در مورد وجد ماهی و چیزهای دیگر دوست داشتم. شرکای من با دقت تمام این مه را گوش دادند ، اگرچه آن را یادداشت نکردند. آنها حتی در مورد بی اعتمادی و کنایه لکنت زبان نداشتند. برگشتم سمت پنجره و مدتها پوزخند زدم. محدود کردن لبخند ، با دیدن چهره های گیج آنها دشوار بود.

در اینجا من همه چیز را برای آنها به خاطر آوردم: درباره درس آزاد ، و درباره بی اعتمادی آنها ، و از این واقعیت که کسی که آخرین بار می خندد خوب می خندد.

توصیه شده: