قصه های ماهیگیری همکاران
قصه های ماهیگیری همکاران

تصویری: قصه های ماهیگیری همکاران

تصویری: قصه های ماهیگیری همکاران
تصویری: ماهیگیر و همسرش | داستان های فارسی | Persian Fairy Tales 2024, ممکن است
Anonim

من با یک میله ماهیگیری از میان بوته هایی در امتداد ساحل رودخانه جنگل راه خود را طی کردم. ناگهان در جلو ، جایی که یک غلتک وجود داشت ، سر و صدایی به صدا درآمد ، حتی ، همانطور که به نظر من رسید ، تصادف کرد ، گویا چیز سنگینی به آب افتاده است. او که از بوته های مسیر بیرون آمده بود ، به سرعت به سمتی حرکت کرد که از آن سر و صدا شنیده شد.

حدود صد متر بعد ، خودم را در محوطه ای باریک دیدم و با احتیاط شروع به پایین آمدن در کنار آن تا رودخانه کردم. وقتی صدای غرغره آب روی شکاف را شنیدم ، دوباره به داخل بوته های بوته بالا رفتم ، از آنجا کمی پایین رفتم و شاخه ها را از هم جدا کردم ، بیرون را نگاه کردم … در یک چنگال ، روی تنه یک درخت عظیم با خم شدن روی آب ، خرس بزرگی مستقر شد.

او به من پشت کرده بود و من نمی توانستم ببینم که او چه کاری انجام می دهد. بنابراین ، به آرامی ، به آرامی ، به معنای واقعی کلمه در حال خزیدن ، از بوته ها بیرون آمدم و ، گاه و بیگاه به جایی که پای چوب چوب بود نگاه می کردم ، دور او قدم زدم به طوری که او مقابل من بود. احتمالاً من مراقب بودم بیهوده بودم ، زیرا خرس به چیزی توجه نکرد و بدون توقف ، به درون آب نگاه کرد.

ظاهراً ، او خیلی راحت روی صندوق عقب نمی نشست ، زیرا هر از چند گاهی تکان می خورد ، بدیهی است که خود را راحت تر می کند. "چه چیزی باعث می شود این موقعیت نسبتاً ناجور را احساس کند؟" - بی اختیار فکر کردم. جواب ده دقیقه بعد رسید ، وقتی خرس کمی خود را بلند کرد ، تنش کرد و با یک تصادف به داخل آب افتاد. و بی حوصله فرو رفت. و پس از ظهور ، او بلافاصله شروع به ضرب و شتم پنجه های خود را بر روی آب.

هنگامی که او متوقف شد ، ماهی نسبتاً وزنی با پوسته های نقره ای در پنجه هایش برق زد! بنابراین این مسئله این است: معلوم می شود که ما همکار هستیم - ماهیگیر. احتمالاً ، جانور باید ، طعمه را در پنجه های خود نگه دارد ، به ساحل برسد و آنجا را بخورد. او تصمیم گرفت این کار را درست در آب انجام دهد. اما همین که ماهی را به دهانش آورد ، پیچ خورد ، از پنجه های آن بیرون آمد و به آب افتاد.

اما برخلاف انتظار من ، غسل حمام شکار او را خنک نکرد و او بدون هیچ گونه تردیدی ، دوباره از درخت بالا رفت. بنابراین ، ماهیگیری ادامه یافت. جانور به آب خیره شد و از بی تحرکی منجمد شد. زمان گذشت و نتیجه صفر بود. ما باید به صبر Toptygin ماهیگیر ادای احترام کنیم: او نمی خواست با بدشانسی کنار بیاید. و او همچنان منتظر ماند.

سرانجام ، ثروت به او لبخند زد … خرس با دیدن طعمه احتمالی ، ابتدا هوشیار بود ، سپس ، بدون تاخیر ، دوباره با سر به آب فرو رفت. و من با یک تیره کیلویی پدیدار شدم. این بار ، ماهیگیر اشتباه قبلی را تکرار نکرد - او ماهی را در آب نخورد ، اما به سرعت به ساحل رسید و به سرعت با غرغشی بلند صید را قورت داد.

اما چنین جایزه ای ناچیز برای چنین جانوری سنگین چیست؟ تقریبا هیچی. و من فکر کردم که پاچنبری ماهیگیری را ادامه خواهد داد. با این حال ، این جانور متفاوت عمل کرد. احتمالاً ، او تصمیم گرفت که ، به قول معروف: "بازی شمع ارزش ندارد" ، و بنابراین از شیب بالا رفت و بلافاصله در بوته ساحلی ناپدید شد. بنابراین ماهیگیری خرس پایان یافت …

توصیه شده: