فهرست مطالب:

هوا است؟
هوا است؟

تصویری: هوا است؟

تصویری: هوا است؟
تصویری: Homayoun Shajarian - Havaye Zemzemehayat I Official Video ( همایون شجریان - هوای زمزمه هایت ) 2024, ممکن است
Anonim

قصه های ماهیگیری

زندر
زندر

در دریاچه ووكسا در نزدیكی پریوزرسك حتی یك ده یك چرخنده در هر زمان وجود دارد. خوشبختانه رسیدن به آنجا اصلاً سخت نیست. برای رفتن به ماهیگیری در این دریاچه ، من سالهاست که در یک روستای کوچک در ساحل ، با یک تایمر قدیمی محلی - یک شکارچی و ماهیگیر بی نظیر واسیلی کوژمیچ اوسینکوف ، اقامت دارم. درست است ، برای همه افراد در منطقه (و برای من نیز) ، او فقط کوزمیچ است.

هر بار که به انبوه دسته از ماهیگیران نگاه می کنید (مخصوصاً آخر هفته ها) دریاچه را محاصره می کنند و قاشق ، لرزاننده ، پیچ و تاب ، دم ویبرات ، پوپر و انواع محصولات خانگی را به داخل آب می اندازند ، ناخواسته از گرفتن متوسط آنها تعجب می کنید.

نیازی به گفتن نیست ، چیزهای کوچک: روچ ، okushki ، برس ، آنها بطور منظم طعمه را می گیرند. اما به هر حال ، هر ماهیگیر در لاشه امید به گرفتن یک جام سنگین را پنهان می کند. مخصوصاً بازیکنان در حال چرخش. و انجام آن ، آه ، چقدر دشوار ، و اغلب حتی غیرممکن است.

در گفتگوها ، بازندگان یا به کمبود ماهی اشاره داشتند ، سپس به عدم آگاهی از مکانهایی که این ماهی در آن نگهداری می شود ، اشاره کردند ، سپس آنها شکایت کردند که ، آنها می گویند درست با طعمه حدس نزده اند. اما بیشتر از همه به آب و هوای بد اشاره شده است.

برای اولین بار در سفر بعدی ام به ووكسا ، خویشاوندم وادیم را دعوت كردم. او مدتهاست که می خواهد با شرکت کوزمیچ به ماهیگیری در شرکت ما برود. و اکنون چنین فرصتی پیدا شد - و ما در دریاچه هستیم.

در چای عصرانه ، مکالمه ، البته ، فقط در مورد ماهیگیری بود. از آنجایی که وادیم و من چرخنده هستیم ، ما در وهله اول علاقه مند به چرخیدن ماهیگیری بودیم. من مشاهدات خود را در مورد ماهیگیران شکست خورده به اشتراک گذاشتم و پرسش اجتناب ناپذیر را با صدای بلند بیان کردم: موضوع چیست؟

- شاید آنها نتوانند شکل و رنگ طعمه ها را انتخاب کنند؟ به عنوان مثال ، در اسپینرها اهمیت چندانی ندارد ، - پیشنهاد وادیم.

- شما که معلق هستید ، بسیار اشتباه می کنید ، - کوزمیچ با پوزخندی جواب داد ، به او نگاه کرد و پس از مکث ، ادامه داد: - به اندازه تعداد صنعتگر وجود دارد که با قاشق و چیزهای دیگر آنها را بگیرید ، اما همه نمی توانند یک قاشق مناسب پرتاب کنند ترفند دیگری به جای درست …

- بنابراین همه … - وادیم مخالف بود.

سکوت کردم ، چون خوب می دانستم که اعتراض به کوزمیچ بی معنی است: او همیشه حق داشت.

- فردا خواهیم دید که چه کسی چگونه خواهد گرفت ، - صاحب خانه گفتگو را تمام کرد.

صبح آفتابی و باد بود. باد شمال امواج بلند را با تاجی های کف دار روی دریاچه می راند. نشستم کنار پاروها ، وادیم را در کمان قایق قرار دادند ، کوزمیچ در عقب بود. با حدود سی متر فاصله از ساحل ، در امتداد دیواره گربه ها و نیزارها حرکت کردیم.

- مکانی را انتخاب کنید و آن را پرتاب کنید ، - کوزمیچ پیشنهاد کرد که به وادیم نگاه کنید.

وادیم یک استخر کوچک را در مکانی آرام انتخاب کرد ، یک چرخنده را روی خط چرخش قرار داد و ماهیگیری آغاز شد. اولین بازیگری که او در کنار چمنزارها ساخت و سیم کشی را شروع کرد. افسوس ، خالی دوم ، سوم … ، پنجم ، دهم. همین نتیجه. ما باید به وادیم ادای احترام کنیم ، او تسلیم نشد. من به جای چرخنده ، یک تکان دهنده ، سپس یک پیچ و تاب ، سپس یک پوپر قرار می دهم ، سپس دوباره می چرخم. او همچنین ریتم سیم کشی را تغییر داد.

پس از چندین ده تلاش بی نتیجه ، ماهیگیر ناموفق نتیجه گرفت:

- البته ، هوای آفتابی ، و حتی باد شمالی ، چه نیش!

- تو با زبانت خیلی خوب هستی ، - کوزمیچ سرش را تکان داد ، - حیف که ماهی از تو نمی گیرد.

با این سخنان قاشق قاشقی را از کیفش بیرون آورد. من بارها دیده ام که چگونه کوزمیچ از این قاشق خانگی برای ماهیگیری استفاده می کرد. این فقط به اسم نبود بلکه در اصل یک قاشق بود. من حتی شک دارم که این یک قاشق چای خوری آلومینیومی معمولی منحنی بود. اما بدون دسته. در قسمت باریک آن ، سه راهی متصل شده است ، که بر روی یکی از قلاب های آن دسته ای از نخ های خاکستری پیچیده شده است.

کوزمیچ قاشق را به خط بست ، رو به من کرد:

- تا آن شنل صف بکش

او به یک دماغه کوچک اشاره کرد ، حدود پنجاه متر از جایی که بودیم. و وقتی به آنجا رسیدیم ، فرمان جدیدی دنبال شد:

- به آرامی در امتداد چمن ها ردیف كنید ، - و او قاشق را مستقیماً جلوی خود انداخت.

وقتی یک لقمه به دنبال آن آمد ، ما حتی صد متر شنا نکردیم و اولین جام - یک پایک نیم کیلویی در پایین قایق به اهتزاز درآمد. و سپس ، علی رغم گرمای ظهر و باد شمال که هر روز بیشتر می شود ، با این وجود اوج ها نوک می زند. در عرض یک ساعت ، کوزمیچ چهار پیک دیگر گرفت: از یک کیلوگرم به دو. و چندین بازنشستگی نیز وجود داشت.

وادیم فقط می توانست تعجب کند:

- سنگریزه های تند ، آب و هوای بد ، و واسیلی کوزمیچ پنج پیک دارد ، اما من ، با مدرن ترین طعمه ها ، حتی یک لقمه ندارم! - او هنگام بازگشت از ماهیگیری با من در میان گذاشت.

- شاید همه چیز در مورد بسته های نخ های قلاب باشد ، - من او را تشویق کردم ، - یا شاید ، همانطور که کوزمیچ گفت: "ما باید قاشق مناسب را در جای مناسب بریزیم؟"

وادیم چیزی نگفت. و سکوت ، همانطور که می دانید ، نشانه رضایت است.

الكساندر نوسوف

توصیه شده: