فهرست مطالب:

و Dace به خوبی انجام شده است
و Dace به خوبی انجام شده است

تصویری: و Dace به خوبی انجام شده است

تصویری: و Dace به خوبی انجام شده است
تصویری: How an old loop of railroads is changing the face of a city | Ryan Gravel 2024, ممکن است
Anonim

قصه های ماهیگیری

من و وادیم ، همراه همیشگی ام که در حال سفر ماهیگیری در خلیج ویبورگ هستیم ، همیشه در مراقب آسایشگاه فدوتیچ توقف می کنیم. بنابراین ما همزمان دو "پرنده را با یک سنگ" می کشیم: ما مسکن و یک قایق را تضمین کرده ایم.

در بازدید بعدی ، هنگامی که داشتیم وسایل را داخل قایق می گذاشتیم و برای گاز گرفتن عصر آماده می شدیم ، یک استخر کوچک کنار ما به محل پیاده روی لنگر انداخت. مردی میانسال با قفسی پر از ماهی از آن خارج شد. در اینجا ، در مسیرهای پیاده روی ، او شروع به مرتب سازی صید کرد: او ظرافت و سوخاری بزرگ را به زیبایی در کوله پشتی خود بسته بندی کرد ، و مروارید نسبتاً مچاله شده و چند ماده کوچک را روی چمن ها ریخت.

وی با نگاه از ما به ماهیگیران آسایشگاه که آنها را از پل متحرک متعجب کرد ، گفت: "هر کسی که بخواهد می تواند این بچه بچه های کوچک را بردارد."

یکی از حضار پرسید: "اما آیا شما خودتان به این ماهی احتیاج ندارید."

- ماهی است؟ - مرد پوزخندی زد و در حالی که کوله پشتی خود را به پشت انداخت ، افزود: - این ماهی نیست ، بلکه یک سو pure تفاهم محض است …

هیچ کس به پیشنهاد او پاسخ نداد

، و او ، بدون بازگشت به عقب ، به ایستگاه رفت. ماهی در ساحل دراز کشیده بود. درست است ، وقتی عصر دیر وقت از ماهیگیری برگشتیم ، ماهی ها از بین رفته بودند. به گفته فدوتیچ ، این صید توسط یک مستمری بگیر محلی … برای یک خوک گرفته شده است. وادیم با بازیگوش خلاصه کرد: "گرفتن یلتسوف یعنی تغذیه خوک ها."

چند هفته بعد با یک ماهیگیر دیگری روبرو شدیم که صید او نیز عمدتا خنک بود. آن روز صبح ، من و وادیم از همان پل ارتباطی در آسایشگاه در حال ماهیگیری بودیم که در فاصله کمی از ما یک قایق موتوری به ساحل سقوط کرد. پس از خفه کردن موتور ، مردی که لباس ورزشی داشت قایق را به تیر بست ، آب را جمع کرد و قفس را با ماهی برداشت ، به ساحل رفت. من و وادیم با نگاه به صید ، با تعجب به هم نگاه کردیم. و این دلیل وجود داشت!

در قفس نه فقط تند ، بلکه کالیبره شده ، گویی با ماهی های بزرگ با یکدیگر مطابقت دارد. این سال ها به طور طبیعی آغاز می شدند: "چه و چگونه؟" این شخص کاملاً معاشرت نشان داد و با کمال میل اسرار خود را به اشتراک گذاشت. و این همان چیزی است که او گفت. او با مگس ماهیگیری ، یک میله ماهیگیری بدون غرق و شناور ، روی مگس های بزرگ طبیعی و مگس های دریایی شکار می کند. طول خط پنج تا شش متر است.

وی مکانی را در نزدیکی بوته های ساحلی یا درختان انتخاب کرده است که از آن همه موجودات زنده به درون آب می افتند ، او طعمه را پرتاب می کند تا توسط جریان منتقل شود تا خط در یک خط مستقیم کشیده شود. حشره ای که با جریان آب شنا می کند ، دائماً طعمه را جذب می کند ، که طعمه را می گیرد. عملاً هیچ تجمعی وجود ندارد. علاوه بر این ، طعمه بزرگ اجازه نمی دهد ماهی های کوچک گاز بگیرند.

و با این حال ، به گفته وی ، ماهیگیری با ملخ های کوچک (ماهی خاکستری) موفق ترین است. این طعمه ای است که بزرگترین طعمه ها می گیرند.

- این ماهی ها عمدتا در بخشهای عمیق رودخانه ، در انبوه گیاهان نگهداری می شوند -

- و بدون طعمه انجام دهید؟ - من نمی توانستم مقاومت کنم.

- البته طعمه خوب است ، اما طعمه های بزرگ یکی یکی نگه می دارند و بنابراین تغذیه همه معنی ندارد.

در آن ما جدا شد. به نظر می رسد که دو ماهیگیر در حال صید ماهی یکسانی هستند - مروارید ، اما چه نتیجه چشمگیری! یک تغییر متروکه از یک و یک تغییر بزرگ از دیگری. این سوال به طور طبیعی مطرح می شود: چرا؟ بله ، چون یکی می دانست از کجا و چه چیزی باید ماهی بگیرد ، دیگری نه.

وادیم متفکرانه تکرار کرد و به دنبال ماهیگیر موفق درحال عقب نشینی رفت ، "معلوم شد که یک آدم مروارک همکار خوبی است."

درست است ، باید اعتراف کنم: من و وادیم هرگز فرصتی برای گرفتن نیرنگ بزرگ ، یعنی این همکاران بسیار خوب …

الکساندر نوسوف نداشتیم.

توصیه شده: