فهرست مطالب:

آوریل احمق ها
آوریل احمق ها

تصویری: آوریل احمق ها

تصویری: آوریل احمق ها
تصویری: Avril Lavigne - Sk8er Boi (Official Music Video) 2024, ممکن است
Anonim

قصه های ماهیگیری

این داستان غیرمعمول و ، از نظر من ، از بسیاری جهات مرموز در اول آوریل اتفاق افتاد - در روز شوخی و فریب … ماهیگیران ، در یک خلیج کوچک در نزدیکی ویسوتسکی جمع شده بودند ، از همه چیز خوشحال بودند: یک گرم و آفتابی صبح بهار ، یک فضای دوستانه در اطراف ، زیرا هیچ کس برای من دنبال کسی نرفت ، زیرا همه لقمه خوبی داشتند.

یخ بگیرید
یخ بگیرید

البته ، گرفتن خیلی گرم نبود ، اکثرا okushki کوچک ، برس ، روچ ، اما نکته اصلی: آنها گاز می گیرند! نیازی نبود که با سوالی گنگ با ناراحتی به سوراخ نگاه کنیم: "ماهی ، کجایی؟" تنها حیف این است که خوشبختی ماهیگیری بسیار زودگذر است … به محض اینکه آسمان پوشیده از ابرهای سربی خاکستری شد ، که به زودی شروع به کاشت دانه های برف ریز و خاردار کرد ، گاز گرفتن فوراً قطع شد.

بیهوده بود که نام خانوادگی من الکساندر ریکوف و من جکهای مختلف را تغییر دادیم ، پیوستهای روی آنها را متنوع کردیم ، هیچ کمکی نکرد: ماهی ها به طور کامل همه رفتارهای ما را نادیده گرفتند. در پایان ، ما شروع به تغییر مکان های ماهیگیری کردیم: سوراخ های جدیدی را سوراخ کردیم ، سپس به چاله های قدیمی برگشتیم. افسوس و آه … هیچ لقمه ای نبود. همسایگان هم وضعیت بهتری نداشتند.

نزدیک به ظهر مرد میانسالی با کت بوم روی یخ ظاهر شد. وی بدون اینکه به شخص خاصی خطاب کند ، گفت: "سلام!" ، کیسه را از روی شانه خود درآورد ، دو میله ماهیگیری "بالالایکا" را بیرون آورد و با سوراخ کردن یک سوراخ ، از نزدیکترین ماهیگیران پرسید: "آیا ماهی گاز می گیرد؟".

یکی از آنها جواب داد: "ماهی نیست" ، و دستها را برای شفافیت به طرفین باز کرد.

- کجا رفت؟ - غریبه متعجب شد و با پایین آوردن جیغ در سوراخ ، اضافه کرد: - حالا ما به دنبال آن می گردیم.

و سپس شگفت انگیز آغاز شد! به محض اینکه چندین حرکت را با میله انجام داد ، بلافاصله لقمه ای به دنبال او ایجاد شد. مرد به شدت قلاب کرد و یک سوگ بسیار مناسب و معقول را بیرون کشید. آنجا و سپس دیگری ، سپس دو دزدکی ، و پس از آن نشیمن ها دوباره نوک زدند.

البته ، چنین شانسى از چشم دور نماند: ماهیگیران به سرعت امیدوار بودند كه از قلعه او استفاده كنند ، مرد خوش شانس را محاصره كردند. با این حال ، اینطور نبود! مثل قبل فقط غریبه نوک زد. واضح است که همه برادران ماهیگیری که در آن نزدیکی بودند در تعلیق بودند: همه به یک سوال علاقه مند بودند ، چرا ماهی فقط از مردی با کت بوم گرفت.

نقاشی
نقاشی

- به چی گیر میدی؟ - سرانجام همسایه سمت چپ نتوانست مقاومت کند.

- البته ، روی یک تکه تکه ، - و غریبه یک بازی کاملاً خانگی را کاملاً شبیه به "تابوت" ترفندهای معمولی خانگی نشان داد (نگاه کنید به شکل).

- و چی قلاب میذاری؟ - همسایه آرام نبود.

- بتونه معمولی …

مردم اطراف لبخند زدند ، و این را یک شوخی اول آوریل دانستند. بالاخره اول آوریل اتفاق افتاد! در همین حال ، مرد به کشیدن نشسته ها و خروج از سوراخ ادامه داد.

- احتمالاً ، شما نوعی خمیر با قطره انیسون یا وانیل دارید ، - پیشنهاد یک پیرمرد با ریش گوه ای شکل داد ، که ظاهراً به این واقعیت توجه داشت که هر بار قبل از قرار دادن طعمه روی قلاب ، یک غریبه مقداری سفید ورز می داد با انگشتانش توده

- نه ، فقط بتونه پنجره …

من تصور نمی کنم که قضاوت کنم که چگونه رویدادها بیشتر توسعه می یابند ، اما ناگهان نیش خورد.

- هیچ کاری نمی توان انجام داد ، بتونه تمام شد ، - ماهیگیر خوش شانس گفت: صید را در کیف خود قرار داد. و با آرزوی ماهیگیری موفقیت آمیز برای همه ، آرام آرام آنجا را ترک کرد.

بزودی ما هم برای رفتن به خانه آماده می شدیم.

ریکوف در حالی که سرش را تکان داد گفت: "من باور نمی کنم که او واقعاً بتونه روی قلاب زده باشد …"

من هم به آن شک دارم. اما پس از آن او به دنبال چه چیزی بود؟ شاید واقعا برای خمیر؟ - اما دیگران سعی کردند ماهی خمیر ، فرنی را بگیرند و نتیجه صفر بود.

چیزی برای اعتراض وجود نداشت. زمان می گذشت ، اما هنوز آن ماهیگیری را با بتونه به یاد می آورم و هر وقت از خودم می پرسم: "این چه بود: واقعاً یک شوخی اول آوریل بود؟ یا شاید نه؟"

این س remainsال بی پاسخ مانده است.

توصیه شده: