فهرست مطالب:

و به گله حمله کرد (گرفتن یک سوسک)
و به گله حمله کرد (گرفتن یک سوسک)

تصویری: و به گله حمله کرد (گرفتن یک سوسک)

تصویری: و به گله حمله کرد (گرفتن یک سوسک)
تصویری: چه چیزی را در زیر زمین پیدا کرده اید؟ چه کسی در اعماق سیاره ما زندگی می کند؟ 2024, ممکن است
Anonim

قصه های ماهیگیری

هنگامی که دوست قدیمی ام شکارچی Kuzmich از من دعوت کرد برای رفتن به ماهیگیری در Karelian Isthmus ، من بدون تردید موافقت کردم …

- قول داد - بیایید دایره هایی از کوهان کوهی درست کنیم.

سوف نزدیک پایین
سوف نزدیک پایین

و همین اواخر عصر ما پشت یک میز در خانه کوزمیچ نشسته ایم و لیوان ها و وسایل دیگری را در کوله پشتی های خود قرار می دهیم و برای سفر ماهیگیری فردا آماده می شویم.

ناگهان سگی در حیاط پارس کرد و مرد بزرگی با گونه های قرمز به اتاق سرازیر شد. من او را می شناختم - این یک جنگلبان است و نام او آنتون بود. پس از احوالپرسی ، میهمان ، بدون به تعویق انداختن کار در مشعل عقب ، به صاحب خانه برگشت:

- الکسی کوزمیچ ، فردا صبح باید در طناب دور باشید. مقامات منطقه ای برای بازرسی به آنجا می آیند.

کوزمیچ با نگاهی به من گفت: "خیلی برای ماهیگیری …"

- از کجا می خواستید ماهی بگیرید؟ - آنتون پرسید.

كوزمیچ پاسخ داد: "در دریاچه سیاه".

- جنگلهای خوب خوبی وجود دارد ، - جنگل استدلال کرد و افزود: - فقط مکانهای پارک آنها باید پیدا شود.

هنگامی که در دریاچه قرار گرفتم ، قایق کوزمیچ را به راحتی یافتم ، چرخ دنده را درون آن باراندم و آن را در وسط مخزن کوبیدم. این دریاچه کاملاً کوچک بود ، اما برای ماهیگیری در محافل کاملاً مناسب بود.

ابتدا اجازه داد تا دایره ها به صورت خطی و در فاصله 8-10 متری از یکدیگر به پایین باد بروند. دقایق انتظار به آرامی ادامه یافت. با این حال ، لیوان ها با خیال راحت به سمت بانک مقابل حرکت کردند و هیچ لقمه ای وجود نداشت. کمی به سمت چپ جابجا شدم و دوباره لیوان ها را شروع کردم. در ابتدا آنها بی سر و صدا روی امواج کوچک متزلزل شدند ، اما به زودی بیرونی ترین آنها لرزید و غلت زد. مکث کردم ، نزدیکش شدم و او را قلاب کردم. لحظه ای بعد ، نشستی از سیصد گرم ته قایق بود. بعد از مدتی ، دایره دوم در سمت چپ کار کرد و یک نشیمن دیگر جایزه من شد.

سپس من تقریباً بیشتر به سمت چپ و در حدود سی متری چرخیدم و دوباره دایره دقیقاً در همان جایی که اولین سوپاپ گرفتار شد چرخاند. این بار یک مرد خوش تیپ نیم کیلویی گرفتار شد و به دنبال آن دو نفر دیگر. و روی یک وصله کوچک. از آنجا که من هیچ خریدی نداشتم ، این مکان خوش شانس را از نظر بصری به یاد می آورم. از روی یک درخت کاج بزرگ در ساحل راست ، از نظر ذهنی یک خط مستقیم به یک تخته سنگ بزرگ در ساحل مقابل رسم کردم. در امتداد این خط ، با کمک یک خط ماهیگیری و یک غرق از یکی از دایره ها ، عمق را در چندین مکان نزدیک تعیین کردم. بیشتر 2 تا 2.5 متر فاصله بود. و کمی جلوتر - در حال حاضر 6. ظاهراً آنجا چاله ای وجود داشت. بنابراین ، با تنظیم دایره ها به این عمق ، آنها را با یک جلو بسیار باریک ، به معنای واقعی کلمه یک و نیم متر از یکدیگر ، پرتاب کردم. یک بار آنها هدر رفتند ، سپس دوم ، سوم. اما ناامید نشدم ، فقط اعماق مختلف را روی تمام محافل قرار دادم.و کار آمد!

به محض شنا لیوان ها در پنج متری من ، یکی از آنها ، درست بالای گودال ، واژگون شد. قلاب شدم و بلافاصله احساس کردم که خط از یک طرف به آن طرف می رود. او به سرعت شروع به انتخاب او کرد ، و سوف را از آب بیرون کشید. و چی! یک و نیم کیلوگرم ، نه کمتر. از ظاهر او ضربه خورده است. برخلاف نشیمنگاه سبز معمولی دارای نوارهای عمودی تیره ، این یکی کاملاً سیاه بود. و نوارهای عمودی روی بدن او تقریباً نامرئی بودند.

بدون تاخیر ، حلقه جدیدی را به همان مکان فرستادم و از تماس دوم تقریبا همان کوهان پشت را ماهیگیری کردم. لیوان های دیگر دو سوپ دیگر گرفتند ، کمی کوچکتر. سپس گزیدن برای مدتی متوقف شد. با این حال ، من سرسختانه نقطه شانس را شکار کردم ، و استقامت من پاداش داد: من چهار کوهنورد با شکوه دیگر را بیرون کشیدم.

همانطور که می دانید ، پرچ یک ماهی مدرسه ای است و ، احتمالاً ، من در اردوگاه آن قرار گرفتم. اما سپس یا گله به مکان دیگری نقل مکان کرد ، یا من همه سوسک های این مکان را گرفتم ، اما گاز گرفتن متوقف شد. درست است ، بعد از یک ساعت و نیم دوباره از سر گرفته شد ، اما من با چنین چیزهای کوچکی روبرو شدم که لیوان ها را برداشتم و ماهیگیری را تمام کردم.

توصیه شده: