فهرست مطالب:

دریاچه ای با نیرنگ. پایک روی میله ماهیگیری
دریاچه ای با نیرنگ. پایک روی میله ماهیگیری

تصویری: دریاچه ای با نیرنگ. پایک روی میله ماهیگیری

تصویری: دریاچه ای با نیرنگ. پایک روی میله ماهیگیری
تصویری: چجوری ماهیگیری کنیم؟3تاماهی گنده گرفتم!! آموزش ماهیگیری با کمترین هزینه و ماهی گرفتن در دریا دریاچه 2024, ممکن است
Anonim

قصه های ماهیگیری

در یک روز کسل کننده ماه نوامبر ، با میله های ماهیگیری در ساحل یک دریاچه کوچک نشسته بودم و با نگاه کردن به شناورهای بی حرکت ، به این فکر می کردم که چگونه زندگی ساکنان آن با شروع هوای سرد به طرز چشمگیری تغییر کرده است. در تابستان ، در نزدیکی چمن های موجود در آب کم عمق ، گله های زیادی از بچه های بچه حلقه می زدند ، که هر از چند گاهی توسط شکارچیان تعقیب می شدند. مخصوصاً نشسته ها. حالا نه یکی بود و نه دیگری.

پایک گرفتار شد
پایک گرفتار شد

بله ، و آب شفاف آبی نه با گرمای تابستان ، بلکه با نفوذ سرما به دست آمد. گیاهان آبزی پژمرده ، که توسط باد شیطانی پاییزی از بین رفته اند ، روحیه تاریک را بیشتر تشدید می کنند. و دلایل دلسردی وجود داشت! برای نیم روز - حتی یک لقمه. اما در بهار و تابستان ، perches ، rudd ، roaches ، گیاهان زیرین بسیار عالی در اینجا بود. همه آنها کجا هستند؟ کجا بودی؟

نزدیک به ظهر ، با شنیدن صدای خش خش سنگریزه هایی که از دامنه تپه در حال خرد شدن بود ، به اطراف نگاه کردم و دیدم یک پسر بلند قامت با کت لحافی و چکمه های پارچه ای پوشیده است. در ابتدا ماهیگیر به نظر من کاملاً غریبه بود ، اما وقتی نزدیک شد ، من او را به عنوان یک بولدوزر ویکتور از یک معدن سنگی همسایه شناختم.

پس از سلام و احوالپرسی ، به نظرم رسید که او ابتدا با لبخند به من ، سپس به میله های ماهیگیری نگاه کرد و نتیجه گرفت:

- به نظر می رسد نیش صفر و ماهی صفر است. مگه نه؟

سرمو تکون دادم و انگار که بهانه می آوردم ، گفتم:

- نوامبر خارج از فصل است ، اینجا چه نیش می زند …

رابط من دوباره با لبخند به من نگاه کرد و گویی مخالف بود ، توضیح داد:

- البته امروز هوا برای ماهیگیری نه این است و نه آن. با این حال ، به محض ذوب شدن ، و پس از آن یخبندان جایگزین می شود ، قطعاً گزش ایجاد می شود. و سپس می توانید به ماهیگیری بروید. خواستن؟

- اما چگونه می توانم در مورد آن بدانم؟

- تماس میگیرم. - شماره من را روی تلفن همراه خود ثابت کرد و در آستانه رفتن ، اضافه کرد: - حتماً طعمه زنده را ذخیره کنید.

- اما از کجا می توانم آنها را تهیه کنم ، اگر خودتان ببینید ، اصلاً گاز نمی گیرد.

- با مش خوب به معدن ما بیایید ، صلیبی ها را تغذیه کنید و حداقل یک سطل جمع کنید.

سوف
سوف

… من همین کار را کردم. ماهی زنده کپور را در یک وان بزرگ چوبی کاشتم و منتظر تماس ویکتور شدم. دو روز بعد زنگ زد. و صبح زود ، وقتی شب هنوز در بوته های ساحلی پنهان شده بود ، او را در دریاچه ملاقات کردیم. پس از بررسی طعمه زنده ، همراه من با تأیید سر تکان داد و ما در امتداد لبه آب حرکت کردیم. ویکتور به آرامی در امتداد ساحل قدم زد و سطح آب را با دقت بررسی کرد. در همان زمان ، در بعضی جاها معطل شد ، در حالی که بعضی دیگر خیلی سریع آنجا را ترک کردند.

من ، در حالی که چیزی را نفهمیدم ، کشیدم و پس از چندین توقف تحمل نکردم و پرسیدم:

- ویکتور ، اینقدر از نزدیک دنبال چی می گردی؟

- واقعیت این است که این دریاچه ای است با حیله گری ، - توضیح داد ، - سوراخ هایی در آن وجود دارد که در حال حاضر ماهی نگهداری می شود. این دقیقاً جایی است که مه در بالای آب قرار دارد. و هرچه بخار ضخیمتر بچرخد ، نشیمن های بیشتری در این مکان جمع می شوند.

و او گفت که در یخبندانهای پاییز ، با احساس افت شدید دما ، یک چیز کوچک برای زمستان گذرانی به داخل چاله ها می غلتد. و بعد از ظاهر شدن پیک و سوسک او. در اینجا ما باید آنها را پیدا کنیم.

چندین حفره را پشت سر گذاشتیم تا اینكه ویكتور در نزدیكی استخر كوچكی متوقف شد ، كه در بالای آن مه مایل به زرد مایل به آبی چرخیده است.

وی در حالی که میله های ماهیگیری را باز کرد ، نتیجه گرفت: "شاید این همان چیزی است که ما به آن نیاز داریم."

او تصمیم گرفت که همزمان با سه میله ماهیگیری کند. من خودم را به یکی محدود کردم. صادقانه بگویم ، من کمی به موفقیت در ماهیگیری ایمان داشتم. و در ابتدا معلوم شد که چنین است … صلیبیون که بیهوده در آب زنده می شدند ، شناورها را به عقب و جلو می کشیدند ، هیچ لقمه ای وجود نداشت. اما به محض اینکه لبه خورشید از پشت دیواره دندانه دار جنگل ظاهر شد ، میله ماهیگیری میانی ویکتور به شدت چرخید و شناور بلافاصله در زیر آب ناپدید شد. ماهیگیر قلاب کیلویی را قلاب کرد و بیرون آورد. به زودی او یک پیک دیگر را گرفت - کوچکتر.

بلافاصله لقمه گرفتم. با گرفتن میله ، مقاومت شدیدی احساس کردم و پس از یک مبارزه کوتاه یک نیم کوره در دستانم را گرفته بودم. با طلوع خورشید ، شدت گاز گرفتن نیز افزایش یافت. ویکتور وقت نداشت ماهی را از قلاب یک میله خارج کند ، به دنبال آن نیش از طرف دیگر. او مجبور بود فقط یک میله بگیرد. گزش فعال ، حتی می توانم بگویم ، گزش چهل دقیقه طول کشید. اما به محض اینکه خورشید بالاتر رفت ، و هوا به خوبی گرم شد ، نیش ، انگار به دستور ، متوقف شد. برای نیم ساعت آینده ، یک لقمه هم نداشتیم.

- آنها روح را از بین بردند - و خوب … - نتیجه گیری ویکتور ، قرار دادن ماهی در کیسه.

فکر کردم: "خیلی زیاد برای ماه نوامبر - خارج از فصل" ، در حالی که مسیر را دنبال می کردم همراهم. - به نظر می رسد که خارج از فصل فقط برای کسانی است که کمی می دانند ، و حتی کمتر - می توانند."

خودشه …

توصیه شده: