فهرست مطالب:

شانس بی توجیه
شانس بی توجیه

تصویری: شانس بی توجیه

تصویری: شانس بی توجیه
تصویری: Eng) 의대생Vlog | 개강이 코앞이쟈나😢 아이패드&노트필기 정리, 드디어 운전 그리고 캠핑(?)🔥Korean med student's vlog 2024, ممکن است
Anonim

قصه های ماهیگیری

زمستان کاملاً در جریان بود: یخبندان بیش از بیست درجه ، کولاک. در یک کلام ، هوا "Brr-rrr". اما چگونه این مشکلات کوچک طبیعی باعث می شود ماهیگیر واقعی زمستانی در خانه بماند؟ در اینجا من با همراه همیشگی خود وادیم هستم که روی لادوگا نزدیک کوبونا نشسته ام. با توجه به شایعات ، در این مکان برای چندین روز در حال حاضر roach کاملا دزدکی.

روچ
روچ

نمی توانم بفهمم چگونه ، اما یک جمعیت کوچک در اطراف ما شکل گرفته است. به نظر می رسد که صبح زود در اینجا دوازده ماهیگیر بیشتر نبودند و تا ظهر احتمالاً بیش از صد نفر بودند! هرکدام "مخفیانه" به همسایه خود گفت: آنها می گویند ، آشنای او (دیروز ، دیروز و حتی روزها قبل) چندین کیلوگرم ماهی را در اینجا صید کرده بود. من تصور نمی کنم که در مورد چنین شایعه ای قضاوت کنم ، اما مهم نبود. هر ماهی ، حتی بی فایده ترین ماهی که از چاله خارج می شود ، توجه همه را به خود جلب می کند. علاوه بر این ، بیشتر ماهیگیران نه تنها همسایگان خود را از نزدیک دنبال می کردند ، بلکه همه آنچه را که در اطراف گفته می شد گوش می دادند. یعنی: چه ، کجا ، چه کسی گرفتار شد. این شایعات به گوش ما رسید. با این حال ، در حال حاضر ، هیچ چیز جالبی وجود نداشت: فقط چیزهای کوچک گرفتار شدند.

… سرانجام ، انگار با زنجیر ، آمد: کسی در وسط جمعیت شروع به کشیدن روچ کرد. و گویا حتی نمونه های مناسبی نیز پیدا شده اند. برخی از ماهیگیران بلافاصله به آنجا رفتند. بعد از مدتی به سراغ یکی از خوش شانس ها رفتم. اما بدون تکل ، فقط نگاهی بیندازید. و چه بود! در واقع ، روی یخ اطراف مردی که کت چرمی داشت ، چندین روچ به اندازه کف دست وجود داشت. آنها مانند یک آهنربا ، ماهیگیران دیگر را به خود جلب می کردند. و تعداد این افراد حسود به سرعت رشد کرد. در همان زمان ، برخی از افراد ورودی هر روز نزدیکتر به ماهیگیر موفق سوراخ می کنند. در پایان ، "افراد دیرهنگام" شروع کردند به معنای واقعی کلمه در فاصله چند سانتی متری او. و یک مرد محترم ، صاحب یک لندرور مجلل ، حتی از پسری با کت چرم خواست که از آن جا عبور کند؟! … به نظر می رسد او - که ماشین گران قیمت دارد - یک پنی است؟ ، نه ،اشتیاق و اشتیاق برای صید ماهی بر او غلبه کرد.

… برای مدتی گزش وجود نداشت: احتمالاً با استفاده از پیچ های یخی ، یخ را به الک تبدیل می کرد ، افراد حسود همه ماهی ها را می ترساندند. با این حال ، بعد از حدود نیم ساعت ، گاز گرفتن کم کم از سر گرفته شد ، اما … فقط توسط مردی که کت چرمی داشت. بقیه در آرامش کامل هستند. حسودترین فرد با دقت تکل مرد را بررسی کرد (خوشبختانه او بدش نمی آمد). به نظر می رسد چیز خاصی نیست: یک میله ماهیگیری "balalaika" ، یک قطره چسب "قطره ای" با یک اتصال برای قلاب کرم خون. و با این وجود … پس از مدتی ، گزش به طور کلی متوقف شد و افراد حسود به تدریج شروع به پراکنده شدن کردند. به محض رفتن بیشتر آنها ، بلافاصله گاز گرفتن از سر گرفت. برخی از افراد حسود بلافاصله بازگشتند. اما همزمان با بازگشت آنها ، نیش قطع شد. پس از آن ، ماهیگیر خوش شانس شروع به بازگشت به خانه کرد.

من نزد او رفتم و پرسیدم:

- صادقانه به من بگو ، راز شانس خارق العاده تو چیست؟

شانه های خود را بالا انداخت و "من خودم را نمی شناسم" ، و با انداختن کیسه ای با ماهی روی شانه اش ، اضافه کرد:

- احتمالاً خداوند چنین آرزویی کرده است. بیهوده نیست که آنها می گویند: "راههای خداوند قابل انعطاف نیستند".

من مجبور شدم با او موافق باشم. به هر حال ، هیچ توضیحی دیگر برای چنین شانس شگفت انگیزی وجود ندارد …

جوک ماهیگیری

پسری از یک روستای همسایه به یک ماهیگیر ، که بدون موفقیت تمام روز را با میله های ماهیگیری در ساحل گذراند:

- عمو زیاد گیر انداختی؟

- تاکنون ، هیچ کدام.

- هنوز آنقدرها هم بد نیست. اخیراً ، یک تازه وارد دو هفته متوالی در اینجا ماهیگیری کرده و حتی کمتر از شما نیز صید کرده است.

* * *

عضوی جدید در جامعه ماهیگیران پذیرفته می شود. رئیس می گوید:

- می ترسم ، همکار ، که با گرفتن هایت همیشه در آخرین مکان خواهی بود …

- چرا شما فکر می کنید؟

- بله ، زیرا در میان همه ما کوتاه ترین دست ها را دارید!..

* * *

یک شوهر ، برای ماهیگیری ، از همسرش می پرسد:

- عزیزم تو اجاق گاز و ماهیتابه گذاشتی تو صندوق عقب؟ اگر واقعاً گرسنه شدیم ، فکر می کنم مقداری ماهی را آنجا برای صبحانه سرخ کنیم.

- زمین گذاشتم ، زمین گذاشتم. نه تنها یک میله ، بلکه یک قوطی اسپرات ، دو نان ، یک تکه پنیر ، یک تکه سوسیس ، سه بسته کلوچه ، یک قمقمه چای و موارد دیگر. بنابراین ، من فکر می کنم کمک خوبی برای ماهی سرخ شده باشد ….

* * *

مرد جوان تصمیم گرفت دوست دختر خود را به یک سفر ماهیگیری ببرد. آنها میله های ماهیگیری خود را به داخل آب انداختند و چند دقیقه سکوت کردند.

- آن چیز قرمز و سفید که روی چوب ماهیگیری من بود چقدر بود؟ او ناگهان پرسید.

- شناور است؟ ده روبل ، اما چه؟

- می دانید ، من ده روبل به شما بدهکارم: مال من غرق شد.

* * *

- چرا دیر به مدرسه رسیدی؟

من می خواستم به ماهیگیری بروم ، اما پدرم اجازه نمی داد.

پدر شما کار درستی انجام داد. او البته برای شما توضیح داد که چرا باید به مدرسه بروید و ماهیگیری نکنید؟

- او گفت که کرم ها به اندازه کافی نیست و دو نفر هم کافی نیستند …

توصیه شده: