فهرست مطالب:

شانس زن
شانس زن

تصویری: شانس زن

تصویری: شانس زن
تصویری: خوش شانس ترین آدمهای که از چنگ عزرائیل فرار کردند! 2024, ممکن است
Anonim

قصه های ماهیگیری

احتمالاً ، همسرش ایرینا ، با شنیدن صحبت های داغ ما با الكساندر رایكف در مورد گذشته یا سفر ماهیگیری آینده ، قاطعانه اظهار داشت كه دفعه بعد قطعاً با ما خواهد رفت. بیهوده رایکوف به او ثابت کرد که اوج زمستان است و دیدار با مادرش که مدتهاست به آنجا نرفته اند بسیار زیبا خواهد بود. یا پس از بارش شدید برف به جاده dacha بروید تا از پشت بام برف بریزید.

افسوس که هیچ استدلال "معقولی" (از نظر شوهرش قابل درک نیست) روی او کارساز نبود: او قاطعانه قصد داشت در آینده بسیار نزدیک با ما به ماهیگیری برود. و به هر دلیلی او قصد داشت به طور انحصاری با یک اسباب بازی ماهیگیری کند. شنبه آینده بیرون آمدیم.

در حالی که ایرینا به کارهای فوری در خانه مشغول بود ، آماده می شد ، زمان در حال آب شدن بود ، در نتیجه گزش صبح را از دست دادیم. و نزدیک به ظهر به دریاچه رسیدند. ظاهراً نیش بد بوده و بنابراین بیشتر ماهیگیران محل ماهیگیری را ترک می کنند.

وقتی از کنار مردی با کت نارنجی عبور کردیم ، پشت سرمان شنیدیم: "زنی در سفر ماهیگیری - شانس ندارد". درست است ، من موفق شدم متوجه شوم که او حتی یک ماهی ندارد. و بنابراین بیهوده شکست خود را مسئول این زن ، یعنی ایرینا دانست.

با کمی فاصله از قسمت عمده ماهیگیران ، من و رایکوف چندین سوراخ ایجاد کردیم و ماهیگیری شروع شد. هر کسی که در کوچکترین درجه ای با ماهیگیری با یک ترفند آشنا باشد ، می داند که اساس ماهیگیری موفق با این طعمه ، خود "تکه آهن" نیست ، بلکه بازی صحیح با آن است که توانایی جذب ماهی را دارد. به همین مناسبت ، در برخی از کتاب های مربوط به ماهیگیری ، در بخش jiggers ، عنوان بسیار فصیحی را پیدا کردم: "حرکت همه چیز است!"

رایکوف به همسرش تکیه داد ، توضیح داد و نشان داد که چگونه کرم های خونی را روی قلاب قرار داده و عمل جیغ را انجام می دهد. اما اینکه یک چیز را بدانید یک چیز است و اینکه یک چیز کاملاً دیگر باشد. من حتی می توانم دقیق تر بگویم - آرزو. واضح است که ایرینا یادگیری در مورد بازی با اره خسته کننده و خسته کننده به نظر می رسد ، بنابراین روی یک صندلی تاشو قرار می گیرد ، صورت خود را به سمت خورشید می چرخاند و هر از گاهی شروع به انقباض این اره می کند.

البته او هیچ لقمه ای نداشت. و بیهوده رایکوف سعی کرد همسرش را متقاعد کند که بازی جیگ باید متنوع باشد ، ریتم خاصی از نوسانات باید انتخاب شود. او فقط آن را مسواک زد: «مرا تنها بگذار. من استراحت می کنم". با توجه به علاقه به اوضاع ، ماهیگیران دیگری نیز به آنجا نزدیک شدند ، اما ایرینا به هرکسی که به او توصیه می کند به صورت تک ماده جواب داد: "من استراحت می کنم!" نمی گویم که من و ریکوف بسیار موفق شده ایم ، اما با این وجود گوش خوبی گرفتیم. ایرینا البته چیزی نداشت.

ما دو بار دیگر به ماهیگیری به این دریاچه رفتیم ، اما نتیجه همراه ما همان بود - صفر. برخی از ماهیگیران ، به ایرینا که به راحتی روی صندلی نشسته بود نگاه می کردند ، صریح خندیدند. با این حال ، بیهوده نیست که حکمت عامیانه می گوید: "کسی که آخرین می خندد ، خوب می خندد." این دقیقاً همان اتفاقی است که در سومین سفر ماهیگیری ما افتاد.

ایرینا ، "استراحت" ، مانند قبل ، از زمان به زمان یکنواخت کشش کشیدن. اما بعد از مدتی ، گزینه "مثل قبل" ناگهان تغییر کرد: او ناگهان شروع به گاز گرفتن کرد. و چه! او فقط روچ را گرفت و برای ایرینا کافی بود که دو یا سه حرکت با جیغ انجام دهد ، همانطور که گاز گرفت.

ماهیگیر خوش شانس بلافاصله توسط جمعیتی از تماشاگران محاصره شد. آنها نگاه های خود را رد و بدل کردند ، اما هیچ کس نمی توانست درک کند که چه اتفاقی می افتد: چرا کسی لقمه ای واحد نداشت ، اما در اینجا آنها یکی پس از دیگری دنبال می کردند. این سفر ماهی بیش از نیم ساعت طول نکشید. اما در این مدت ، ایرینا حدود سه ده روچین بسیار مناسب و معقول را گرفت.

با بحث در مورد این قضیه بی سابقه ، شاید من و رایکوف تنها به توضیح منطقی رسیدیم … ظاهراً در آن لحظه فقط یک بازی یکنواخت و هیجان انگیز برای ایجاد یک لقمه فعال رویش لازم بود. به بیان ساده تر: در لحظه مناسب ، بازی درست و حسابی. از این رو نتیجه

این به وضوح یک مورد جداگانه بود ، زیرا ایرینا هرگز موفق تر نبود - نه با یک تکان دادن ، و نه با یک میله شناور. و بی اختیار من کلمات عاشقانه محبوب را به یاد می آورم: "فقط یک بار در زندگی من یک جلسه وجود دارد …" در مورد ما ، با روچ!

توصیه شده: