فهرست مطالب:

آیا چوب خیلی ترسناک است؟
آیا چوب خیلی ترسناک است؟

تصویری: آیا چوب خیلی ترسناک است؟

تصویری: آیا چوب خیلی ترسناک است؟
تصویری: تصاویر ترسناک ضبط شده از سردخانه ها ، تصاویر ثبت شده از ارواح 2024, ممکن است
Anonim

قصه های ماهیگیری

در میان اکثر نویسندگان ادبیات ماهیگیری ، و ماهیگیران نیز ، افسانه گسترده ای در مورد احتیاط و ترس از توله وجود دارد. در اینجا فقط چند نقل از نشریات مختلف آورده شده است … "… چوب محتاط و ترسناک است" ، "چوب محتاط و حیله گر است" ، "چوب ماهی دقیق است. پیش شرط شکار موفق استتار و سکوت است. " "چوب ماهی بسیار خجالتی است که نزدیک به آن دشوار است و گاهی اوقات بسیار حیله گرانه تر از قزل آلا رفتار می کند." من قصد ندارم کسی را متقاعد و رد کنم ، بلکه به سادگی یک داستان آموزنده را از تمرین خودم تعریف کنم.

چندین سال پیش من فرصتی برای گذراندن تعطیلات در منطقه اسمولنسک داشتم. من در رودخانه سوژ ماهیگیری کردم. من از پل های کوچک ماهیگیری کردم. در آن روز گرم ژوئیه ، آنها خیلی خوب گاز نگرفتند. آنها عمدتا کفگیرهای کوچک ، برس ، روچ ، okushki استفاده می کردند. نزدیک شام ، چوپانان گله گاو را از یک کشاورز محلی به رودخانه راندند. با صدای بلند ، زیر صدای شلاق و فریاد چوپانان ، گاوها با سر و صدا به داخل آب بالا رفتند. چه نوع ماهیگیری وجود دارد!

و من ، به سرعت میله های ماهیگیری خود را که حلقه می شد ، شروع به صعود از تپه ، به سمت خانه کردم. این کار چندین بار تکرار شد. اما … یک بار ، وقتی داشتم از تپه کوهنوردی بالا می رفتم ، به پیرمردی مایل به خاکستری موی سفید با کلاه بیس بال محو شده و پیراهنی فرسوده برخوردم که کیسه ای روی شانه اش بود و میله ماهیگیری در دستانش بود. جالب اینکه معلوم شد: من داشتم ماهیگیری را رها می کردم و او به وضوح برای رفتن به ماهیگیری عجله داشت! در حال تماشای او …

هنگامی که به پیاده روی رسید ، شلوار و کفش خود را در آورد ، یک میله ماهیگیری را که یک میله توس بلند بود و دارای یک خط ماهیگیری بود ، بدون غرق و شناور ، چیزی را روی قلاب قرار داد و بدون انتظار برای گاوها ترک ، به آب صعود کرد. تا کمر خود سرگردان بود ، تکل را روی جریان انداخت و یخ زد. شنای اول لقمه ای به همراه نداشت. اما مورد دوم موفق به نظر می رسد: میله در قوس خم می شود و پیرمرد پس از دو دقیقه حرکت دادن ماهی ، توله بسیار مناسبی را از آب بیرون می کشد. این بیشتر و بیشتر به دنبال داشت. من پیرمرد را حدود نیم ساعت گرفتار کردم و احتمالاً حدود دوازده چانه وزین را ماهیگیری کردم. و چندین بازنشستگی نیز وجود داشت.

روز بعد ، سفر ماهیگیری او نیز به همان موفقیت انجام شد. چند روز بعد ، وقتی گله از سوراخ آبیاری خارج شد و پیرمرد آنجا نبود ، تصمیم گرفتم شانسم را هم امتحان کنم. رفتار توله ها به وضوح نشان می داد که آنها به وضوح می دانند گله در چه زمانی به رودخانه می آید و بنابراین منتظر این لحظه بودند. بر روی هر حیوان تاریکی انواع خونخواران وجود داشت ، برخی از آنها خود را در آب یافتند و طعمه ماهی شدند.

از آنجا که از طعمه ها ملخ ، گوزفلی و سنجاقک داشتم ، با آنها به ماهیگیری رفتم. من با سنجاقک شروع کردم. نیش به سرعت دنبال شد ، اما ماهی تشخیص داده نشد. این کار چندین بار تکرار شد. سرانجام موفق شد از یک توله کوچک ماهیگیری کند. سپس ، در مدت کوتاهی ، سه نفر دیگر را گرفتم. علاوه بر این ، همان کوچک.

علی رغم اینکه در حین حرکت ، نه تنها با پاها ، بلکه با میله روی آب پاشیدم. علاوه بر این ، بدون اینکه خود را مبدل کند ، یک میله ماهیگیری را نشان داد ، به نظر می رسد که دستکاری های من توله را ترساند. گزش ضعیف نشد. اما اینجا غنائم است … پیرمرد در حال گرفتن چوب جامد بود و من عملاً از سایز کمتری برخوردار بودم. یک سوال طبیعی پیش آمد: چرا؟ نازل ها را عوض کردم: ملخ ملخ گذاشتم ، بعد گارفلی ، بعد سنجاقک. افسوس که چانهای بزرگ به دلایلی "رفتار" من را سرسختانه نادیده گرفتند.

پیرمرد چند روز بعد ظاهر شد. باز هم ، صید او عمدتا از توله های بزرگ تشکیل شده بود. با درجه بالایی از احتمال ، می توان تصور کرد که او با نوعی طعمه ، متفاوت از من ، ماهی می گرفت.

من صبر کردم تا ماهیگیری او تمام شود ، و وقتی از آنجا عبور کرد ، پرسیدم:

- با چه ماهیگیری می کنی؟

- چه چیزی طول می کشد ، - بدون توقف غرغر کرد.

- و به طور خاص تر؟ - من عقب نماندم.

پیرمرد چیزی نگفت و با شتاب بیشتری در این راه قدم برداشت ، بدیهی است که از پرسش های بعدی پرهیز کرد.

وقتی از پسران ماهیگیر محلی پرسیدم که آیا می دانند پدربزرگ از چه نوع دلبستگی در کلاه بیس بال محو شده استفاده می کند ، یکی از آنها گفت: "پدربزرگ پاخوم سوار چوب است". بنابراین من هرگز چیزی یاد نگرفتم.

اما از ماهیگیری در یک چاله آبیاری نتیجه گرفتم: چوبها آنطور که بسیاری از نویسندگان و ماهیگیران ادعا می کنند خیلی خجالتی نیستند. بعداً ، بدون هیچ گونه احتیاطی ، وارد آب شدم ، به عقب و جلو پرسه زدم و توله ها گاهی به معنای واقعی کلمه یک و نیم متر از من نوک می زدند. چه احتیاط بدنامی است!

من تصور نمی کنم که قضاوت کنم که چرا این اتفاق می افتد. شاید توله سگ ها یک ماهیگیر در آب را چیزی آشنا بدانند ، یا او را نوعی نان آور خانواده بدانند و غذا را برای آنها تأمین کند (حشرات از درختان و بانک ها به داخل آب می ریزند). با این حال ، آنطور که ممکن است باشد ، اما احتیاط و ترس در جایی از بین رفت. یا شاید آنها فقط وجود نداشتند …

الكساندر نوسوف

توصیه شده: